شبکه TRT فارسی از چه جنسی است و به چه موضوعات و برنامههایی اختصاص دارد؟
کلمه TRT که مخفف سازمان رادیو و تلویزیون کشور ترکیه است، شامل مجموعهای از شبکههاست.TRT در خود کشور ترکیه شبکههای اختصاصی و ویژهای دارد که هر یک به موضوعی اختصاص دارد؛ اما این TRT جدیدی که به زبان فارسی ایجاد شده است، حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و اقتصادی را دربر میگیرد.
اینکه بعضی از دولتها، مانند آمریکا، انگلیس، ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی، شبکههای فارسیزبان تلویزیونی، رادیویی و ماهوارهای تأسیس میکنند، چند موضوع را برای ما مشخص میکند: اول اینکه زبان فارسی چه زبان مهمی است؛ چون ابتدا باید زبان فارسی را یاد بگیرند، سپس برنامه فارسی زبان تولید کنند تا بتوانند روی مردم کشور ایران تأثیرگذار باشند. دوم اینکه این حرکت نشان میدهد، فرد ایرانی، فرد بسیار مهمی است که آنها مجبور هستند این مقدار هزینه کنند؛ زیرا بسیاری از این کشورها شبکههای پولی دارند؛ اما برای اینکه بتوانند روی ما تأثیری داشته باشند، مجبور هستند این شبکهها را رایگان در اختیار ما بگذارند تا به اهداف شوم خود برسند. ما در یکی از مهمترین مناطق جهان قرار داریم و کشور ما از لحاظ ژئوپلیتیک جایگاه بسیار مهمی دارد. این عوامل سبب شده است تا شبکههای فارسیزبانی، چون BBC و VOA و در سالهای اخیر شبکههایی، مانند من وتو و اینترنشنال به زبان فارسی، قلب و مغز تعدادی از مردم ایران را تحت تأثیر خود قرار بدهند. حال شبکههای ترکیهای که به گفته رهبر فرزانه انقلاب ظاهراً بوی کباب به مشامشان رسیده است، به این نتیجه رسیدهاند که از قافله جا نمانند و بازی خود را در زمینه رسانه با افکار عمومی مردم ایران شروع کنند.
باید یادآوری کنم که از سال ۱۳۸۷ به بعد ترکیه در شبکههای اینترنتی، مانند یوتیوب به زبان فارسی فعال بوده است؛ یعنی اینگونه نبوده که شبکه فارسیزبان نداشته و یک دفعه شبکه TRT را رو کند، در حقیقت اینها یک سال قبل از فتنه ۱۳۸۸ کار خود را در این حوزه شروع کرده بودند و اقدامات فراوانی هم انجام دادند؛ اما چیزی که ما امروز مشاهده میکنیم، یک شبکه رسمی است که از طرف دولت ترکیه مدیریت میشود و این مرحله جدیدی از عملیات در مواجهه با ایران است.
این بوی کباب از کجا به مشام آنها رسیده است و چه ارتباطی به کار رسانهای و فعالیت شبکه TRT به زبان فارسی دارد؟
قدرت رسانهای غرب سبب شد که آمریکا بتواند بدون هیچ مقاومتی افغانستان و عراق را اشغال کند و پیروز شود، قبلش این اتفاق افتاده بود که آنها توانسته بودند از طریق بمباران رسانهای به مردم افغانستان و عراق، موضوع دموکراسی و آزادی ادعایی خود را القا کنند؛ زمانی که این باور در آنها ایجاد شده بود، مشاهده کردید که وقتی به عراق حمله شد، به جز گارد ریاستجمهوری کسی مقابله نکرد. این موضوع در مورد افغانستان هم صدق میکند. درنتیجه این باور به وجود آمده که اگر ابتدا از طریق جنگ رسانهای فکر و ذهنیت مردم یک کشور فتح شود، نظامیان میتوانند با یک عملیات کل یک سرزمین را تسخیر کنند. همچنان که ابتدا بخشی از مردم عراق هم تحت تأثیر جنگ رسانهای، از آمریکاییها استقبال کردند؛ ولی به مرور زمان متوجه شدند که از سوی آمریکاییها خبری از آزادی و دموکراسی نیست و همه اینها فریب بوده است. گذشت و سالها بعد، آنها این کار را با سوریه انجام دادند؛ سوای از وضعیت بد اقتصادی مردم سوریه، اما به لحاظ رسانهای هم به قدری روی آنها کار شده بود که توانستند سوریه را اشغال کنند. در همان فضای آلوده سقوط سوریه بود که «زاهد سوباچی» رئیس شبکه TRT در مصاحبهای اعلام کرد، ما باید از طریق این شبکه ایران را ناراحت و آشفته کنیم. این حرف در آن آشفتگی اوضاع غزه و لبنان و سوریه چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما امروز که شبکه فارسی راهاندازی شده و خبر اولش را هم به تحریرالشام اختصاص داده، دارد همان مسیر را میرود.
اتفاقاً اولین تصویری هم که روی وبگاه این شبکه رفت، تصویر شیک و کراوات زده جولانی در دیدار با اردوغان بود...
بله، TRT فارسی میخواهد یک کار قوی رسانهای روی مردم ایران انجام دهد و از افرادی، چون جولانی و تفکری که پشت آنهاست و یک تفکر تروریستی است، قبحزدایی کند و با چهره بزک شدهای که از آنها نمایش میدهد، به مردم ایران بگوید که ببینید اینها خیلی شیک و مرتب جایگزین دولتی شدند که نمیتوانست کشور را اداره کند. قطعاً در ابتدا پول پاشیهایی هم خواهند کرد تا اوضاع را مثبت جلوه دهند و رضایت کسب کنند. البته با توجه به این وضعیتی که به جان هم افتادهاند، بعید است این اوضاع طولانی باشد و آنها بتوانند به پز سیاسی خودشان ادامه دهند. اما به هر حال تلاش دارند این باور را به مخاطب ایرانی القا کنند که اشغال سوریه خوب است و شما هم باید به همان سمت بروید!
حدود دو سال قبل یک صوت از «رعنا رحیمپور» خبرنگار اینترنشنال منتشر شد که میگفت به خبرنگاران ما گفتهاند فقط با سران تجزیهطلبی مصاحبه کنیم تا از این طریق موضوع تجزیه ایران پررنگ شود. «علیاصغر رمضانپور» هم که قبلاً کارشناس اقوام و اقلیتها در وزارت کشور بوده، به سردبیری این شبکه منصوب شد؛ یعنی برنامهشان این بوده است که گسلهای قومی را در ایران فعال کنند. شبکه تیآرتی هم از طریق نفوذ رسانهای همین اهداف را دنبال خواهد کرد؛ یعنی پشت پرده این شبکه اهدافی برای تحریک گسلهای قومیتی وجود دارد.
شبکه TRT فارسی توجه ویژهای روی بحثهای تمدنی و به ویژه ایران باستان دارد. تحلیل شما در این باره چیست؟
ترکیهایها بیش از ۱۵ سال است که در حال تولید سریالهای پرجاذبه و با قدرت دراماتیک بالا با سرمایهگذاری هنگفت و مکرر هستند که وقایعشان در ایران میگذرد و در حال تحریف تاریخ به نفع خودشان هستند. مانند سریال «سلجوقیان بزرگ» که ادعا میکند ایران فاقد تمدن ویژهای بود و به وسیله آنها به تمدن دست یافت! آنچه در تیزر این شبکه فارسی پررنگ است، نشان میدهد به شدت در پی باستانگرایی است و در دل این رویکرد به شکل موذیانهای میل کرده به ایران قبل از انقلاب. یعنی هر آنچه از فرهنگ و تمدن ایران در این تیزر نمایش میدهد، درنهایت به نشانههایی از ایران پیش از انقلاب منتج میشود. هر کس با رسانه و نحوه تأثیرگذاری تیزر بر ناخودآگاه مخاطب آشنا باشد، متوجه میشود که چیدمان این تصاویر بردن انسان ایرانی به گذشته است. هر چند این چیدمان با ظرافت انجام شده است؛ اما آگاهان رسانه میفهمند که خط اصلی این تیزر بازگشت به عقب است؛ یعنی تیآرتی فارسی به دنبال این است که انسان ایرانی را در محدوده زمانی حال تسخیر و به گذشته پرت کند. طی سالهای اخیر هم دیدهایم که یکی از رویکردهای اصلی شبکههای فارسیزبان بیگانه، بزک کردن دوران سیاه پهلوی بوده است.
چشمانداز شبکه TRT فارسی را چه میدانید؟ فکر میکنید این شبکه توان دارد تا مانند بیبیسی و صدای آمریکا و من وتو و اینترنشال شود یا خیر، جایی بین مردم ایران باز نخواهد کرد؟
مثل بازی فوتبال که در آن بازیکنانی با هم تعویض میشوند، این را درباره شبکههای ماهوارهای فارسیزبان هم میتوانیم در نظر بگیریم. واقعیت این است که افسار کلی همه این شبکهها دست صهیونیسم جهانی است و هیچ کدام از آنها اختیاری از خودشان ندارند. اتفاقا TRT فارسی زمانی فعالیت خود را آغاز کرده که تأثیرگذاری اینترنشنال پایین آمده و من و تو از دست رفته و بیبیسی مخاطب حرفهای گذشته خودش را به شکل عام از دست داده است و جایگاه سابق را در ایران ندارد. در این وضعیت، نیاز بود تا یک شبکه جدید به میدان بیاید و آن خلأ را پر کند. کارویژه دوم TRT این است که به عنوان یک بازیکن جدید و تازه نفس معادلات رسانهای غرب را با یک شکل و رنگ و لعاب و آدمهای جدیدی دنبال کند. وظیفه سوم این است که مرجعیت رسانهای را به غرب برگرداند، چرا که رسانههای فارسیزبان بیگانه دو سالی است که مرجعیت رسانهای گذشته را ندارند.
لطفاً بفرمایید نظرتان درباره وضعیت مرجعیت رسانهای داخل کشور چگونه است؟
همچنان ضعیف است؛ اما در مقایسه با چند سال قبل بهتر شده است. واقعیت این است که رسانههای ما چه روزنامهها و نشریات، چه خبرگزاریها و پایگاههای خبری و چه شبکههای تلویزیونی و رادیویی هیچ گاه کم کاری نکردهاند و بچههای رسانه در کشورمان واقعا زحمت کشیدهاند و جنگیدهاند، اما توازن قوا در عرصه رسانه بین ما و دشمنان و رقیبان اصلاً برابر نیست. این را در نظر بگیرید که ما یک کشور هستیم؛ اما حدود ۲۸ کشور مدعی رسانه مقابل ما قرار دارند و به طور طبیعی چند ده کشور با صدها شبکه و رسانه و سرمایهگذاریهای نجومی در رسانه زورشان بیشتر از یک کشور است. یادمان باشد که هژمونی رسانهای از هژمونی نظامی بالاتر است. دولتی که هژمونی رسانهای دارد، میتواند غالب شود. ما در این شرایط نابرابر هیچ گاه نتوانستهایم هژمونی رسانهای داشته باشیم، اما شکست هم نخوردهایم.
راهاندازی شبکه جدید فارسیزبان این بار در قالب TRT هم برای جبران آسیب دیدن مرجعیت رسانهای غرب در ایران است؛ و سخن پایانی؟
ما امروز در یک جنگ سنگین رسانهای به سر میبریم که سختتر از جنگ نظامی است. اگر برای آن به طور جدی فکر کنیم و برای عملیاتی کردن فکرها و ایدهها سرمایهگذاری کنیم، میتوانیم مقابله به مثل کنیم و از خودمان در این جنگ رسانهای محافظت کنیم. این مهم است که سیاستگذاران و تصمیمگیران در حاکمیت باور کنند که این عرصه مهمترین عرصهای است که باید در آن کار و هزینه کنند. اگر دیروز ۱۰ سریال میساختیم، امروز باید ۱۰۰ سریال بسازیم. دشمنان با رسانه امنیت ملی ما را مخدوش میکنند و رسانه مهمترین رکن امنیت ملی است. ما را خطر رسانهای بیش از جنگ نظامی تهدید میکند. کما اینکه ما در جریان عملیات وعده صادق ۲ ضربه کاری نه فقط به رژیم صهیونیستی، بلکه به کل غرب وارد کردیم، اما آنها با رسانه طوری جلوه دادند که گویی اتفاق خاصی نیفتاده است. در میدان ما همیشه دست برتر را داشتهایم، اما در رسانه وضعیت به گونه دیگری بوده است. باید خودمان را در این جنگ قوی کنیم و نیروهای تازه نفس تربیت شود، چون حداقل سه دهه دیگر ما درگیر این جنگ رسانهای شدید خواهیم بود.
جامعه این گونه است که ما می گوییم!
اما شجاعت می خواهد و البته صداقت، که پشت واژه ها پنهان نشود و مردانه بگوید که می خواهد قصه ای هنجار شکن بگوید تا جامعه را از بن بست های فرهنگی و اجتماعی برهاند. اما حدیث نفس سوار است بر این روایت، عقلانیت مرده و شهوتِ رویای دروغ، سراپای هنرمند را فرا گرفته و هر چه می سازد، محصولی ست کثیف که او را غرق می کند در چاهی که هر آن با هر اثرش عمیق و عمیق تر می شود. که این تعمیق آن به آن به دلیل انحرافی ست که در جامعه ایجاد می کند و با نفسی که با هنر او به یغما می رود، چاه او عمیق تر می شود. البته نابودی روح و نفس خود او اصلا مهم نیست که انتخاب خودش است. اما زخمِ کاری که بر پیکر فرهنگ و اجتماع ما از این آثار می نشیند و گمراهی جامعه، مدعی العموم را می طلبد تا از حیثیت زنان و مردان ایران زمین جانانه دفاع کند. خدا همه ما را به راه راست هدایت کند، ان شاء الله. سهیل سلیمی 22تیر1400
هنرِ تصویرگر، به شدت در گرو روحیه هنرمند است. وقتی عکس هایی را که در هشت سالِ گذشته گرفته ام می بینم، متوجه می شوم که ناخودآگاه در دوران سیاهِ دولت دکتر روحانی، تمام عکس هایم افسرده هستند و سیاه و نا امید. اینکه هنر و هنرمند امروز در کشور ذلیل است و بجایش سلبریتی ها در حال جولان، حاصل نگاهِ فرهنگِ لیبرالستی است که دولت هشت سال تمام در آن دمیده. به حال هنر و فرهنگ ایران باید گریست که متولیان، خود مُخربان آن هستند. سهیل سلیمی
هوالحکیم
توی یکی از وبلاگهای خبری آگهی یک سایت مهاجرتی خیلی جلب توجه میکرد، پیش خودم فکر کردم کارمون به کجا رسیده که توی سایت خبری مملکت یک شرکت خدمات مهاجرتی تبلیغات داره! کنجکاو شدم و رفتم ببینم چه مدینهی فاضلهای در انتظار هموطنان مهاجر من قرار داره! مهاجرانی که احتمالا با این واژه از دوران کودکی با سریال انیمیشن مهاجران آشنا شدَن و حالا در ناخودآگاهشون آمادهی مهاجرت هستن! سریالی که انگار تلویزیون قسم خورده تا برای تمام نسلهای ایرانی پخشش کنه! سریالی که هدف از ساختش توجیه استعمار سیاه تمدن غرب و خصوصا آنگلوساکسونها و انگلیسیهاست.
همینطور در حال گشت و گذار در وبسایت کذایی بودم که جملهای، آهِ غریبی به سینهی من کشوند. در بخشی از سایت نوشته بود؛ اگر "ترس و اکراهی از حقارت کشیدن نداشته باشید! موندگار خواهید شد. این یعنی اونجا قراره اینقدر بی احترامی ببینید که اینجا هرگز تجربه نکردید! انقدر به شما توهین خواهد شد که هیچ تصوریاش ندارید. پس ممکنه برید و به همین دلیل هوای برگشتن به سَرِتون بزنه! که در این صورت شرکت مهاجرتی هیچ مسئولیتی در قبال بازگشت پول شما نداره! در واقع در سناریوی مهاجرت، سکانس اول تحقیر مهاجر است، که بازیگر باید به آن تن بدهد.
واقعا اگر کسی اهل تعقل باشه همین یک جمله برای پشیمانی از مهاجرت براش بسه! به شخصه چند نفر از آشنایان رو میشناسم که از شرایط زندگیشون توی اروپا ناراضی هستن اما روی برگشتن ندارن و بقول قدیمیها صورتشونو با سیلی سرخ نگه میدارن! و با عکسهایی که از ماشینهای اجارهای و مهمانیهای مجانی شب سال نو میفرستن میخوان بگن حالشون خوبه! اما یه بار یکی از همین آشنایان که در دانمارک زندگی میکنه در جوابِ سوالم که پرسیدم حالت چطوره، مهر تاییدی زد به به این حقارت کشیدن مدام و با بیت معروف سیدعلی صالحی جوابم رو داد که؛
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
سینماپرس: سهیل سلیمی کارگردان سینما در آستانه برگزاری جشنواره فیلم مقاومت در خصوص اهمیت این رویداد سینمایی گفت: اهمیت سینمای انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت اسلامی بر هیچ کس پوشیده نیست بی تردید سینمای مقاومت برای کشوری که پرچمدار مقاومت در جهان است به شدت مهم و حائز اهمیت است اما متأسفانه مدیران بالادستی محافظه کار و مدیران میانی فشل و ناکارآمد، سینما و جشنواره فیلم مقاومت را دچار کرختی و رکود کرده اند.
کارگردان فیلم سینمایی «فرشتگان قصاب» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: وقتی قرار است یک ایدئولوژی جایگاهی برای عرضه بین المللی و بیان صریح و سرراست داشته باشد باید از طریق رسانه بیان شود. بی شک اگر امروزه ما مثلاً در ۷۰ سال قبل زندگی می کردیم شعرا نقش بسیار پررنگی در خصوص ترویج این ایدئولوژی داشتند و جشنواره های ادبی و شعر برای ترویج این ایدئولوژی برپا می شد.
وی ادامه داد: اما امروزه با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری بالای مدیای سینما و تلویزیون این ایدئولوژی باید از طریق این رسانه ها مطرح شود. جایگاه جشنواره فیلم مقاومت بسیار حائز اهمیت است و به نوعی می توان بر این امر صحه گذاشت که جشنواره فیلم مقاومت مهمترین جشنواره سینمایی جمهوری اسلامی ایران است چرا که ذات این جشنواره با اهداف سیاسی کشور ما همراه است اما متأسفانه مدیران ناکارآمد مانع از رشد و پویایی سینمای مقاومت شده اند.
این سینماگر خاطرنشان کرد: جشنواره فیلم مقاومت نباید به صورت خنثی و باری به هر جهت برگزار شود این جشنواره باید انگیزه و شور و نشاط جدی برای یکایک فیلمسازان دغدغه مند حوزه دفاع مقدس و مقاومت اسلامی به وجود آورد تا برای حضور در این رویداد سر و دست شکانده و دست به تولید و حرکت بزنند.
سلیمی تصریح کرد: اسفا که مدیریت محافظه کار و مدیران میانی فشل باعث شده اند این رویداد مهم و تأثیرگذار سینمایی تنها در حد برگزاری مراسم باشد. این در حالی است که جشنواره فیلم مقاومت اساساً برای این ایجاد شده تا تحولات مهمی در حوزه ای که استراتژی و دکترین این رویداد است را ایجاد کند و باعث ایجاد انگیزه برای تولید بیشتر آثار سینمای مقاومت اسلامی در میان فیلمسازان شود.
وی در پایان این گفتگو افزود: امیدوارم جشنواره مهم و ارزشمند مقاومت بتواند از این پس به عنوان مهمترین جشنواره سینمای اسلام و مقاومت اسلامی در تارک عرصه های فرهنگی و هنری بین الملل بدرخشد و مدیران و سیاست گذاران فرهنگی به اهمیت برگزاری این رویداد مهم سینمایی پی برده و با ایجاد سیاست های تشویقی فیلمسازان را ترغیب برای حضور در این رویداد سینمایی کنند.
همچنان به دنبال برادرم می گردم
1917 فیلم بسیار خوبی است، این مقدمه کافی سیت تا این فیلم را حتی چندبار ببینیم و لذت ببریم.
فیلم سینمایی " #هزارو نهصد و هفده" اثر " #سم مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. #فیلم سفری است به درون #جنگ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ.
آنچه که در بطن فیلم از لحاظ تکنیکی پنهان است و فیلم تمام قد به آن مدیون است، #طراحی_صحنه ی این فیلم است که شاهکاری ست بس قابل تامل و توجه. صحنه ها مانند یک پازل عظیم بهم گره خورده اند و یک شکل بی بدیل را نمایان ساخته اند. هرچه فیلم پیش می رود بزرگی این کار بیشتر به چشم می آید. البته که همه می دانیم که درصد زیادی از این فضاسازی ها جلوه های ویژه ی رایانه ای است. اما این از ارزش کار و فکری که برای ایجاد چنین صحنه هایی بوجود آمده چیزی کم نمی کند. 1917فیلم بسیار خوبی است که تا مدت ها نُقل محافل سینمایی خواهد بود.
اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " #نجات_سرجوخه_رایان " ساخته " #استیون_اسپیلبرگ" می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم #ایثار و ایستادگی و #اتحاد مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: #همچنان_به_دنبال_برادرم_میگردم. به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها شکل می گیرند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهودتر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد، اما مخاطب آنقدر در غفلت است که بعید است در آن لحظه متوجه عمق این دیالوگ و شوخی بعد از آن که می گوید؛ "فقط یه تیکه حلببی نیست، یه روبان قرمز هم بهش وصله". بشود.
فیلم قصد آنرا ندارد تا به اثری #ضد_جنگ تبدیل شود، اما بدلیل همین فقدان ایدئولوژی ناگزیر ضد جنگ می شود. و پایان خوش فیلم حاصلِ عدم وقوع یه حمله دیگر است. در این فیلم هم همان نگاه #داروینی_ستی موج می زند؛ "بکش تا زنده بمانی" کسی که در جنگ مرده، مرده دیگر اندوه و زاری برایش سودی ندارد و تبدیل خواهد شد به غذای موشها و... پس باید زنده ماند، زنده بودن یعنی معنا داشتن. هیچ آینده و جهانِ پس از مرگی برای فیلمساز مطرح نبوده و فقط #جان_سخت و بی وقفه رفتن، برای به مقصدی دنیوی رسیدن، مهم بوده است. سهیل سلیمی
عکس های سهیل سلیمی|پرتره|پشت صحنه|SOHEIL SALIMI Pics|Portrait|Behind the Scenes|Backstage
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک. سهیل سلیمی
بخش پنجم: شوک دروغگو و دروغگوتر
خبری که جهان را شوکه کرد؛ فرانسه یک ماه قبل از چین کرونا را تجربه کرده است. در واقع اولین میزبان همان فرانسه ای بوده که اعتراضات شنبه ها، دولت اش را به استیصال کشانده بود. در بخش اول این مقاله توضیح دادم، که چرا چین نمی تواند منشأ کرونا باشد. در واقع جهان بدهکار بیشتر شامل اروپا و آمریکا می شود. استعمارگران پیری که دیگر دندانی برای گاز گرفتن ندارند. لذا با ایجاد توازن جمعیت، بدنبال حفظ دولت های بدهکار خود هستند. آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و حتی آلمان از شرایط بسیار بد اقتصادی رنج می برند، آن هم با جامعه ای پیر و بهروری پایین. کرونا ناجی اقتصادهای بدهکار نخواهد شد. زیرا عمق فاجعه بیشتر از آن است که با حذف چند میلیون یا چند میلیارد نفر، بشود از شر بدهی ۵۰تریلیون دلاری جهان خلاص شد. دولت های منفعل که نقشی در این جنگ جهانی نداشته اند، اما درگیر کروناویروس هستند هم، ترس از رم کردن گاو اقتصادشان دارند. پول پدیده ی ترسویی است. پس اقتصاد که کاملا وابسته به پول است، این ترس را می تواند به تمام ارکان جامعه انتقال دهد. به زبان ساده بیان کردن فروپاشی اقتصاد اروپا و آمریکا، در قالب تئوری پروانه ای، باعث فروپاشی اقتصاد کشورهای دیگر جهان خواهد شد. کشورهایی که حجم زیادی از دارایی هایشان را به یورو یا دلار تبدیل کرده اند. از سقوط امپراطوری دلار و یورو، هراس دارند. با بررسی اقدامات اقتصادی ثروتمندان در کشورهای مختلف مشخص می شود که حجم سرمایه گذاری برای خرید طلا و در برخی موارد املاک بزرگ، افزایش چشمگیری یافته است. آنها متوجه شده اند که امکان فروپاشی بزرگ وجود دارد. اروپا بی شک بیشترین میزان مخفی کاری را در مورد ویروس کرونا داشته تا بیشترین منفعت را ببرد. با علم به اینکه کروناویروس بیشتر از افراد بیمار و مسن قربانی می گیرد. قاره ی پیر اروپا بیشترین سود را از حذف افراد مزاحم جامعه اش برده است. در اخبار گوناگون دیده و شنیده شد که بسیاری از مراکز درمانی در اروپا و آمریکا از ارائه خدمات به افراد مسن امتناع کرده اند که نشانه ی همین استراتژی پلید علیه انسانیت است. (برای درک بهتر شرایط اقتصاد پیر و فرسوده آمریکا دیدن مستند "کارخانه آمریکا" را توصیه میکنم و البته خواندن مقاله ای که برای این مستند نوشته ام نیز می تواند لایه های پنهان این مستند را برای شما آشکار کند.) سهیل سلیمی
نگاهی به فلسفه فیلم انگل و جوکر Jokrer & Parasite philosophy
فاصله طبقاتی و سخت شدن زندگی در جوامع مختلف آنقدر عمیق شده است که از غرب تا شرق عالم مهمترین آثار هنر سینما به این مقوله می پردازند. تعداد آثاری که طی دو سال اخیر به این موضوع پرداخته اند بسیار زیاد است. اما امسال سینمای جهان با فیلم "جوکر" شاهد انقلابی در دراماتیزه کردن فقر و آثار مخرب آن بود، بی تردید "جوکر" تایرگذارترین فیلم امسال در این حوزه بوده که راه حل نهایی را نیز در کشتنِ مافیای سیاست-ثروت-رسانه دنبال می کند. در حقیقت کشتن در این فیلم نه به معنای جنایی آن، بلکه به معنای اضمحلال و انحطاط فلسفه های اقتصاد، سیاست و رسانه بیان می شود. به قول خودمان باید فاتحه علم اقتصاد و سیاست و رسانه را خواند وقتیکه هیچ کمکی به ترقی و تعالی بشر امروز نمی کنند. در سوی دیگرِ زمین از سرزمینی که ما سینمایش را با جومونگ می شناسیم، امسال فیلم ساخته شده بنام "انگل". فیلم ساده و روان است، اما با آن کره جنوبی که در ذهن ما وجود دارد یک فرق اساسی دارد. فقر و فاصله طبقاتیِ بسیارعمیق که همواره از مخاطبِ جهانیِ رسانه های کره ای مخفی شده است. مهمترین تفاوت "انگل" و "جوکر" در پرداختن به مقوله ی فاصله طبقاتی در میان فقراست. آنهایی که صرفا می خواهند زندگی کنند و از پسمانده های ثروتمندان بهره می برند و آنهایی که به این حد قانع نیستند و به هر حیله ای متوسل می شوند تا شاید سهم بیشتری از سفره ی ثروتمندان را بهرمند شوند. اما این فیلمِ خوب و خوش ساخت کره ای هم، راه حل نهایی اش کشتن شخصیت ثروتمند فیلم است. جهان ما را مافیای سیاست-ثروت-رسانه به چنان جهنمی تبدیل کرده است که گویی تمام مردم جهان آرزوی مرگ این طبقه ی اشرافیِ زورگوی زیاده خواه را دارند و جز در عالم خیال و سینما، نمی توان حریف این جماعت شد. فلسفه ی مرگِ سیاست_اقتصاد_ رسانه، زیر متن اصلی این روزهای سینمای جهان است. هرچند فیلمسازان ما سال نوری با این اندیشه ها فاصله دارند، و حتی از جمع بندی این سه ضلع فاسد جهان امروز عاجز.
The class gap and the hardening of life in different societies have become so deep that from the West to the East the most important works of art in cinema fall into this category. There has been a great deal of work on the subject over the last two years. But this year's world cinema with Joker has witnessed a revolution in dramatizing poverty and its devastating effects. Joker has undoubtedly been the most tyrannical film this year, seeking the ultimate solution in killing the politics-wealth-media mafia. In fact, killing in this film is not about its criminal meaning, but about the destruction and degeneration of the philosophies of economics, politics and the media. On the other side of this year is a film called "Parasites." The film is simple and smooth, but with the South Korea that exists in our minds is a very different one. Poverty and the deep class gap that have always been hidden from the global audience of the Korean media. The most important difference between "parasite" and "joker" is in addressing the class gap between the poor. Those who just want to live and enjoy the remnants of the rich, and those who are not so convinced and resort to every trick to perhaps make a bigger share of the rich. But this well-made Korean film is the ultimate solution to killing the film's rich character. The world has made our politics-wealth-media mafia so hell-bent that all the people of the world have longed for the death of this aristocratic elite class and cannot be an opponent of this community except in fantasy and cinema. The philosophy of the death of politics-economics-the media is under the main text of these days of world cinema. However, our filmmakers are out of touch with these ideas, and even fail to sum up these three corrupt sides of the world today.
"Once Upon a Time in Hollywood" Vs "Joker"
It may be said without a prelude that filming "Once Upon a Time in Hollywood" is an ideological confrontation with the "Joker". Joker revolts against media dominated by politics and wealth. But Tarantino's film says that the poor should turn to the middle class and the middle class to hang from the rich. In fact, "Tarantino" wants the audience to accept the dominance of the media. But the important thing is that Joker is an unmatched masterpiece and a timeless film in the history of world cinema. And Once Upon a Time in Hollywood is a very low value film.
"روزی روزگاری در هالیوود" علیه "جوکر"
شاید بدون مقدمه بتوان گفت؛ فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تقابلی است ایدئولوژیک علیه جوکر. جوکر علیه رسانه های تحت تسلط سیاست و ثروت قیام می کند. اما فیلم تارانتینو، می گوید مردم فقیر باید دست به دامان طبقه متوسط بشوند و طبقه متوسط هم باید از ثروتمندان آویزان باشند. در واقع تارانتینو می خواهد مخاطب تسلط رسانه ها را بپذیرد. اما نکته مهم این است که جوکر یه شاهکار بی بدیل است و فیلمی جاودانه در تاریخ سینمای جهان وOnce Upon a Time in Hollywood فیلمی ضعیف است.