|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

| وبلاگ سهیل سلیمی نویسنده ، کارگردان و تهیه‌کننده | SOHEIL SALIMI's Weblog | Writer , Director & Producer |
|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

| وبلاگ سهیل سلیمی نویسنده ، کارگردان و تهیه‌کننده | SOHEIL SALIMI's Weblog | Writer , Director & Producer |

همچنان به دنبال برادرم می گردم

همچنان به دنبال برادرم می گردم

1917 فیلم بسیار خوبی است، این مقدمه کافی سیت تا این فیلم را حتی چندبار ببینیم و لذت ببریم.

فیلم سینمایی " #هزارو نهصد و هفده" اثر " #سم مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته  بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. #فیلم سفری است به درون #جنگ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ.

آنچه که در بطن فیلم از لحاظ تکنیکی پنهان است و فیلم تمام قد به آن مدیون است، #طراحی_صحنه ی این فیلم است که شاهکاری ست بس قابل تامل و توجه. صحنه ها مانند یک پازل عظیم بهم گره خورده اند و یک شکل بی بدیل را نمایان ساخته اند. هرچه فیلم پیش می رود بزرگی این کار بیشتر به چشم می آید. البته که همه می دانیم که درصد زیادی از این فضاسازی ها جلوه های ویژه ی رایانه ای است. اما این از ارزش کار و فکری که برای ایجاد چنین صحنه هایی بوجود آمده چیزی کم نمی کند. 1917فیلم بسیار خوبی است که تا مدت ها نُقل محافل سینمایی خواهد بود.

اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " #نجات_سرجوخه_رایان " ساخته " #استیون_اسپیلبرگ" می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم #ایثار و ایستادگی و #اتحاد مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: #همچنان_به_دنبال_برادرم_میگردم. به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها شکل می گیرند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهودتر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد، اما مخاطب آنقدر در غفلت است که بعید است در آن لحظه متوجه عمق این دیالوگ و شوخی بعد از آن که می گوید؛ "فقط یه تیکه حلببی نیست، یه روبان قرمز هم بهش وصله". بشود.

فیلم قصد آنرا ندارد تا به اثری #ضد_جنگ تبدیل شود، اما بدلیل همین فقدان ایدئولوژی ناگزیر ضد جنگ می شود. و پایان خوش فیلم حاصلِ عدم وقوع یه حمله دیگر است. در این فیلم هم همان نگاه #داروینی_ستی موج می زند؛ "بکش تا زنده بمانی" کسی که در جنگ مرده، مرده دیگر اندوه و زاری برایش سودی ندارد و تبدیل خواهد شد به غذای موشها و... پس باید زنده ماند، زنده بودن یعنی معنا داشتن. هیچ آینده و جهانِ پس از مرگی برای فیلمساز مطرح نبوده و فقط #جان_سخت و بی وقفه رفتن، برای به مقصدی دنیوی رسیدن، مهم بوده است. سهیل سلیمی

استخراجِ پوچ Null Extraction

Null extraction

"Extraction", which is known for its presence in Golshifteh Farahani, is in Iran.  It's basically a catastrophic movie story.  Which was saved by directing its action scenes.  Special shots and video scores are accepted.

 But the script is so bad and superficial that even ten-year-olds predict the story from the beginning.  The exaggerated role in the first role of "Chris Hemsworth", which is similar to the macho of the eighties, is close to at least one cliché, but Golshifteh Farahani's acting is wrong, far from the character of the film.  In general, the film at the end gives the impression that; Too bad for the time and energy I put into watching it. SOHEIL SALIMI


استخراج پوچ

فیلم "استخراج"، که به دلیل حضور گلشیفته فراهانی شهرت یافته است، در ایران. اساسا یک قصه فاجعه بار سینمایی است. که به مدد کارگردانی صحنه‌های اکشن آن نجات یافته است. جلوهای ویژه و فیلمبرداری نمره قبولی میگیرند. 
اما فیلمنامه به قدری بد و سطحی است که حتی نوجوانان ده ساله هم از همان آغاز، قصه را پیشگویی می کنند. بازی اغراق شده ی نقش اول فیلم "کریس همس ورث" که شبیه ماچوهای دهه ی هشتاد میلادی است، حداقل به یک کلیشه نزدیک شده است، اما بازی گلشیفته فراهانی به شدت غلط، دور از شخصت و کارکتر فیلم است و در بسیاری موارد اغراق آمیز بنظر می رسد. به طور کلی فیلم در پایان این حس را می دهد که؛ حیف از وقت و انرژی که برای تماشای آن گذاشتم.