|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

| وبلاگ سهیل سلیمی نویسنده ، کارگردان و تهیه‌کننده | SOHEIL SALIMI's Weblog | Writer , Director & Producer |
|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

|| سهیل سلیمی SOHEIL SALIMI ||

| وبلاگ سهیل سلیمی نویسنده ، کارگردان و تهیه‌کننده | SOHEIL SALIMI's Weblog | Writer , Director & Producer |

امروز عصر «انسان رسانه» است

کارگردان «فرشتگان قصاب» در گفتگو با «سینماپرس» مطرح کرد:

امروز عصر «انسان رسانه» است/ »هنرمندان» با کلام هنری خود به بیان «مظلومیت مردم غزه و لبنان» بپردازند

سینماپرس: «سهیل سلیمی» کارگردان سینما در خصوص نقش هنرمندان و بالاخص سینماگران در جهت کمک به جبهه مقاومت و مواجهه با رژیم جنایتکار صهیونیستی گفت: هنرمندان می توانند با کلام هنری از همین گوشی های موبایل خود استفاده کنند و به بیان مظلومیت «مظلومیت مردم غزه و لبنان» بپردازند و از ظرفیت خودشان و جایگاهی که در بین مردم دارند به نفع آزادی و عدالت بهره ببرند.

این سینماگر در گفتگو با خبرنگار سینماپرس اظهار داشت: بخش رسانه و فرهنگ و هنر به عوامل مادی و معنوی خاصی وابسته است و اگر آن ها تأمین نشود محصول هنری تحت تأثیر قرار می گیرد. البته این به آن معنا نیست که هنرمند اگر این ابزار را نداشته باشد ساکت در گوشه ای بنشیند و از اقداماتی که باید انجام دهد غافل شود.

وی سپس با بیان اینکه امروز عصر «انسان رسانه» ها است و هنرمندان می توانند با توجه به فهمی که از رسانه دارند به تبیین مسائل پیرامون جبهه مقاومت اسلامی بپردازند تأکید کرد: همه مردم و در رأس آن ها جامعه فرهنگی و هنری کشور امروز می توانند قدم های محکمی بردارند. آن ها می توانند به تبیین مسائلی بپردازند که فهمیدن و درک کردن آن نیاز به اطلاعات عجیب و غریبی ندارد.

سلیمی خاطرنشان کرد: ما حتماً نباید علوم انسانی خوانده باشیم تا متوجه شویم چه جنایتی در غزه رخ می دهد. هنرمندان می توانند با کلام هنری از همین گوشی های موبایل خود استفاده کنند و به بیان مظلومیت مردم غزه و لبنان بپردازند و از ظرفیت خودشان و جایگاهی که در بین مردم دارند به نفع آزادی و عدالت بهره ببرند.

این کارگردان متذکر شد: خوشبختانه امروز جامعه جهانی تحت تأثیر فضای غزه است و همه ملل دنیا بیدار شده اند و ما هر روز شاهدیم که در گوشه ای از جهان علیه صهیونیست ها موضع جدی می گیرند؛ پس اگر کسی بخواهد حرف بزند امروز گوش شنوا برای شنیدن حرف هایش زیاد است و خیلی ها دوست دارند بشنوند که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. صداها امروز بیشتر از هر زمان دیگری شنیده می شود و همه هنرمندانی که به انسانیت و عدالت پایبند هستند باید از این ظرفیت استفاده کنند ودیگران را فرا بخوانند و از مردم مظلوم و بی دفاع غزه و لبنان حمایت کنند و علیه استکبار جهانی و صهونیست های پلید و خونخوار موضع بگیرند.

مرثیه خوانی برای لیبرال دموکراسی

مرثیه خوانی برای لیبرال دموکراسی در مستند: کارخانه آمریکا . سهیل سلیمی

مرثیه خوانی برای لیبرال دموکراسی در مستند: کارخانه آمریکا . سهیل سلیمی

مستند کارخانه آمریکا محصول شبکه نتفلیکس می خواهد از ارزش های آمریکایی و صنعت آمریکا در دوران طلایی جنرال موتورز یک فیلم مستند حماسی بسازد که مایه های تراژیک دارد. اما نا خوآگاه تبدیل شده به روز شمار فلاکتبار کارگران آمریکایی که با حقوقی اندک و با سن های بالای چهل و پنج و حتی پنجاه سال مجبور به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا هستند. فیلم مقایسه ای هم میان اقتصاد آمریکا و چین دارد که سعی می کند با برچسب برده داری چینی آن را به نمایش بکشد، که البته بسیار هم موفق است.

به نظرم این فیلم ناخوآگاه و شاید هم آگاهانه صنعت امروز آمریکا را در تعدادی تیتر درشت معرفی می کند.

1-      اقتصاد آمریکا ورشکست شده و امیدی بهبود آن با شرایط موجود نیست.

2-      مدیریت بنگاه های کلان اقتصادی در دست کسانی است که شناختی از بهروری ندارند.

3-      مدیران مشاغل و خصوصا کارخانه ها هیچ ایده ای برای عبور از بحران ندارند.

4-      شاید راه حل نجات در چین پنهان شده است.

5-      کارگران آمریکایی اغلب پیر هستند و در دورانی که باید بازنشستگی را تجربه کنند، برای حداقل های زندگی کارهای سخت و حقوق کم را می پذیرند.

6-      دولت آمریکا هیچ کمکی به قشر فرو دست نمی کند، جز وعده و قول های بی سرانجام. (درست مانند دولت اصلاح طلب تدبیر و امید در ایران.)

7-      ایجاد اتحادیه های کارگری بزرگ ترین مانع در برابر استفاده حداکثری از کارگران است.

8-      اگر کارگران برده داری نوین را نپذیرند اخراج خواهند شد.

9-      اعتراضات و تجمعات صلح آمیز، نمایشی است برای گول زدن کارگران و فشار بیشتر بر گُرده آنان.

10-  سواد و فهم جامعه کارگری آمریکا آنقدر پایین است که از کارگر چینی درس زندگی می گیرند.

11-  جامعه آمریکایی از آموزش و پرورش بسیار سطح پایینی برخوردار است. اغلب افراد، حتی مدیران بسیار نا آگاه و دور از منطق و علم صحبت می کنند.

12-  تقریبا تمام مدیران به دلیل سطح نازل سواد نیاز به آموزش را در خود احساس می کنند. عمده این نیاز از آموزش های تک بعدی و تخصص گرایی صرف نشات می گیرد. و در واقع باید گفت تفکر کانالیزه شده منانع از جامع نگیری می شود

13-  مدیران آمریکایی فقط در رقصیدن و آواز خواندن از چینی ها بهتر هستند. که اشاره به ناکارامدی آنها دارد.

14-  بر خلاف آنچه گفته می شود، جامعه صنعتی آمریکا بسیار نامنظم و نا فرمان است.

15-  کارگر آمریکایی کم بازده و پُر توقع است.

16-  چین با بهره برداری از آموزه های کومونیستی از کارگران به مثابه سرباز بهرکشی می کند.

17-  کارگر چینی بدون تعلق خاطر به خانواده و فقط برای کشورش کار می کند. مصداق آن در فیلم؛ خانواده هایی هستند که سالی یک بار فرزند و همسرانشان را می بینند.

18-  سیستم های مدرن و روبوت ها بزودی جای کارگران خواهند گرفت.

19-  سرنوشتی سیاه در انتظار کارگران است.

این فهرستی که فیلم به آن اشاره می کند، در واقع پاشنه آشیل و نقطه ضعف اقتصاد ربا مبنای لیبرالیستی است. اقتصادی ربا مبنا، که گران کار می کند باید گران هم بفروشید و در نهایت گران هم بخرد. تخم مرغ فروشی که گران فروشی می کند، ابتدا سود خوبی می برد. اما وقتی برای مرغ هایش می خواهد دانه بخرد متوجه افزایش قیمت دانه می شود. زیرا دانه فروش متوجه شده که قیمت تخم مرغ در بازار افزایش یافته و باید جبران مافات کند. در این بین دستمزدها هم باید افزایش پیدا کند. و مشتری هم، همین سیکل را در جای دیگری تجربه می کند. و این چرخه ی غلط و کثیف که تنها به سود سرمایه دارن و گردن کلفت های اقتصاد است، آنقدر تکرار می شود تا جامعه را در بن بستی بنام رکودتورمی دفن می کند. استفاده از الگوی لیبرال دموکراسی در هر جای جهان صورت گرفته همین نکبت را به بار آورده است. متاسفانه این سیکل در کشور ما هم در حال انجام است. سهیل سلیمی

تحلیلی بر فیلم سینمایی هفت / ما سر هر کوچه و خیابون یه گناهِ کبیره می بینیم، اما بهش بی تفاوتیم، بی تفاوتیم چون برامون عادی شده!

ما سر هر کوچه و خیابون یه گناهِ کبیره می بینیم، اما بهش بی تفاوتیم، بی تفاوتیم چون برامون عادی شده!

تحلیلی بر فیلم سینمایی (هفت)

هرچند به ظاهر برای اکثر مردم، تعیینِ #هفت_گناه_کبیره (در آموزه های مسیحیت) و مجازات های سنگین و جهنمی برای آنها بسیار دلهره‌آور است، اما همه‌ی ما گاه از یک راننده تاکسیِ زیاده خواه، از یک #سیاست_مدار فاسد، از یک #پزشک مغرور، یک کارفرمای شکم باره، یک #روسپی بی حیا، یک دوست تنبلِ بدقولِ بی تفاوت، از خرید، وقتی پولی که با مشقت به دست آورده ایم به پای یک کالای بی کیفیت از دست می دهیم و حتی از وکیلی که قانون را به بالاترین پیشنهاد می فروشد، چنان زخم می خوریم و ناراحت می شویم که دوست داریم آن فرد را مجازات کنیم، مجازاتی سخت! 

 اما همواره به جای مجازات، گوشه ای می نشینیم و عصبانیت مان را بر فرق سرِ خودمان می کوبیم و غصه می خوریم و گاه گریه آخرین پناهِ مان می شود. اما این بغض فروخورده در فیلم " #هفت " به بلندترین شکل ممکن فریاد می شود.

اولین دیالوگِ مهم فیلم، اشاره به بی توجهی خودِ مخاطب دارد. روحیه ی وِلِش کن، یا به من چه! جان دوال می گوید؛ "گاهی برای اینکه مردم به حَرفِت گوش کنن، کافی نیست که فقط بزنی روی شونه شون، باید با پُتک بکوبی توی سرشون". اما آنچه که این دیالوگ را فراتر از معنای آن، بازهم مهمتر می کند، خاستگاه آن است. فیلم در آمریکا ساخته شده، در هالیوود، جایی که اوجِ تمدنِ #لیبرال_دموکراسی محسوب می شود. 

#لیبرالیسم‌ی که اساس آن "لِسِفِر" است. مفهومی که وقتی معنای آن را بدانید حیرت‌انگیز بودنِ "هفت" و این دیالوگ را بیشتر درک می کنید. لِسفر، یعنی وِلِش کن! یعنی تمدنی که ماهیتش بی خیالی و رهاسازی بوده، کارش به جایی رسیده که نسخه درمان را در مجازات سخت می بیند، در توجه همه ی افراد جامعه به افعال یکدیگر، اما نه با امر به معروف و نهی از منکر، بلکه با گلوله‌ی یک تفنگ اتوماتیک یا تکه تکه کردن هرزه ها و فاحشه ها با چاقوهای تیز قصابی!. 

 کارگاه سامرست " #مورگان_فریمن " در جایی میگوید: "توی #آمریکا راحتره که توی #اعتیاد غرق بشی تا اینکه بخوای زحمت بکشی، راحتره چیزی رو که میخوایی بدزدی!

 فیلم اساسا بسیار بصری و هنرمندانه ساخته شده، اما #دیالوگ ها چنان پُرمحتوا و کوبنده است که شاید بارها و بارها برای درک دقیق آنها "هفت" را باید به تماشا نشست. در جای دیگری ‌"جان دوال" کاراکتری که می‌خواهد عدالتی خونین را علیه گناهکاران اجرا کند، می گوید؛ "ما سر هر کوچه و خیابون یه #گناه_کبیره می بینیم، اما بهش بی تفاوتیم، بی تفاوتیم چون برامون عادی شده." 

در این دیالوگِ شاهکار و بی بدیل، دو نکته بسیار مهم و استراتژیک در حوزه جامعه سازی نهفته شده است. 

اول اینکه؛ هیچ کس زحمتِ تذکر و ارشادِ کس دیگری را به خودش نمی دهد. در یک مثال مع الفارغ، اگر ببینیم کسی در حال افتادن به چاهی هست که اتفاقا ما از همان چاه آب برای نوشیدن بالا می کشیم، تنها لَبی میگَزیم و لب برای هشدار باز نمی کنیم. یعنی از رویکردِ دینیِ #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر روی گردان هستیم، حتی وقتی که آسیبِ این روی گردانی مستقیم به خود ما باز می گردد. 

دوم آنکه؛ گناه و متعاقب آن جرم و جنایت، عادی سازی می شود. یعنی نه تنها با فسادهای مختلفِ درون جامعه مقابله و مواجهه صورت نمی دهیم، بلکه آن را بَدیهی و طبیعی و حتی گاه لازمه ی جامعه می دانیم.

فیلم سینمایی "هفت" جامعه را منفعل و بی خاصیت نمی خواهد و از باورهای احمقانه ی دنیای مدرن و لیبرالیسم عبور می کند. 

"هفت" نوعی انسان آرمانیِ عدالت خواه دارد که در شکلی اغراق شده و نمادین، با توسل به احکام مجازات در دینِ مسیحیت، سعی در اصلاح جامعه و حتی خودش "جان دوال" دارد، و داستان را جوری جلو می‌برد که در نهایت خودش هم به دلیل #گناه #حسادت کشته می شود. اما نکته ای نباید از آن غافل شد این است که فیلم مستقیم می گوید؛ #تمدن_غرب به چنان لجنزاری از فساد تبدیل شده که جز کشتن بی واسطه و مستقیم گناهکارن راه دیگری باقی نمانده است.

فیلم سینمایی "هفت" اثری هنرمندانه است که حتی خالقان آن یعنی " #اَندرو_کیوین_واکر " در مقام نویسنده و " #دیوید_فینچر " در مقام کارگردان، و حتی " #داریوش_خُنجی " در مقام فیلمبردار دیگر هرگز به ساخت چنین اثرِ شاهکاری دست نیازیدند.


 سهیل سلیمی

*نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون

*متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی

*مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران

پوسترِ "ایران مقتدر"

پوسترِ "ایران مقتدر"

چو ایران نباشد تن من مباد،...

به وسعت تمام تاریخ،... 

از گذشته تا آینده،...

 ایران مقتدر

طرح ایرانِ مقتدر، طراح سهیل سلیمی.



 سهیل سلیمی

نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون

متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی

مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران


کانال آپارات: (دانلود و تماشای فیلم‌ها) 

www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI


وبلاگ رسمی سهیل سلیمی:

www.soheilsalimi.blogsky.com


لینک کانال ایتا

https://eitaa.com/soheilsalimi

https://eitaa.com/soheilsalimi


| دیدگاه و نظر مخاطبان جهانی فیلم سینمایی "فرشتگان قصاب" نویسنده و کارگردان سهیل سلیمی |

| دیدگاه و نظر مخاطبان جهانی فیلم سینمایی "فرشتگان قصاب" نویسنده و کارگردان سهیل سلیمی |

این مجموعه شامل آرا و نظراتِ مخاطبان جهانی فیلم سینمایی "فرشتگان قصاب" به نویسندگی و کارگردانی: سهیل سلیمی و تهیه کنندگی: محمد قهرمانی می‌باشد. در این مجموعه نظرات مخاطبانی از ترکیه، انگلیس، آمریکا، اندونزی، استرالیا، نیجریه، کانادا، سوریه، اسپانیا، هند، آلمان و فرانسه، در قالب "عکس نوشت" گردآوری و منتشر شده است. در میان این مخاطبین، افراد صاحب نامی چون (استیو بسویک تهیه کننده فیلم لژیون) و (مایکل کاسیا نویسنده فیلم مخروط کاج چسبنده) و (استیوارت مکنیون تهیه کننده سریال مردی در قلعه بلند) نیز دیده می‌شود.

برای خواندن تمام نظرات لینک را باز کنید: | دیدگاه و نظر مخاطبان جهانی فیلم سینمایی "فرشتگان قصاب" نویسنده و کارگردان سهیل سلیمی |

کسی چه می‌داند، شاید روایتِ تاریخ چیز مهمی باشد!

چیستی، چرایی و چگونگیِ قصه های تاریخی

همانطور که اهل معنا و تفکر آگاهند و می‌دانند برای شناخت درست و فهم دقیق هر پدیده‌ای در چیستی و چرایی و چگونگی آن باید مداقه نمود. از این منظر در این کوتاه نوشت گریزی میزنم به اهمیت روایت قصه‌های تاریخی، خصوصا تاریخ باستانِ ایران زمین، که جای آن در رسانه‌های ما به شدت خالی است و این کوتاهی در بیان روایت‌های تاریخی، از سرزمینی که قریب به ده هزارسال تاریخ تمدن دارد، می‌تواند در جنگ رسانه‌ای نوین تا حد یک تهدید در حوزه امنیت ملی، کشور را به چالش بکشد. تاریخ ایران عزیز ما یکی از دراماتیک ترین و پر فرازو نشیب ترین روایت‌هایی ست که در پهنه‌ی عالم رقم خورده است و هزار آه و افسوس که این عظمت تاریخی در قاب رسانه های ما هیچ جایگاهی ندارد.

چیستی! قصه های تاریخی به عمق خود تاریخ، معنا، به دوش می کشند. قصه های تاریخی گونه ای آشنا از آنچه که انسان، مبهم می پندارد را به او ارائه می کنند که مخاطب به دنبال خودش یا خواسته ها  و باورهای خودش در درون آنها به سَیلان در می آید. در این گونه آثار، باورها و نگاه مخاطب در قلمرو تاریخ شناور است و می توان قایق عواطف و احساسات مخاطب را، گاه در آرامشی رویایی و گاه در طوفانی عظیم فرو برد. هر چه در عمق تاریخ پیش می رویم قهرمانان عظیم تر و ضد قهرمانان آن مهیب تر می شوند و افسانه ها و اسطوره ها سر بلند می کنند و مخاطب را به جهانی از رویاهای بزرگ تاریخی دعوت می کنند. تاریخ جولانگاه قصه هایی است که انسان ها در فطرت و ناخودآگاه خود آنها را می پذیرند. زیرا قصه های تاریخی و اساطیری اساسا بر مبنای فطری ترین تمایلات انسان شکل گرفته اند. تاریخ همانند یک دانشگاه بزرگ است که انسان را در زوایای مختلف به انسان می شناساند. تاریخ روند تکوین و تکرار انسان است و تا جهان بوده و هست این تکوین و تکرار بی درنگ ادامه خواهد داشت. شاید یکی از بارزترین و مهمترین تعاریف را رهبر معظم انقلاب در هشتِ بهمنِ سال هزاروسیصدو هفتاد ارائه کردند؛ تاریخ، درس و گنجینه اطلاعات ما از گذشته بشریت است؛ سرگذشت ماست. مگر می شود نسبت به تاریخ بی اعتنا بود؟ همه علوم و همه معارف و همه تلاشهای بشری و همه آنچه که امروز در این صحنه عالم وجود دارد، فقط زمان حال است؛ میلیونها برابرِ این تلاشها در گذشته انجام گرفته است. سرگذشت اینها، یعنی تاریخ.» و هفده سال بعد در نوزده اردیبهشتِ هشتادوهفت تعبیری دقیق از اهمیت عبرت گرفتن از تاریخ را بیان کردند که؛ «می خواهیم از راه شناختن تاریخ خود، گذشته خود و برجستگان این تاریخ، خود را درست بشناسیم؛ امروزمان را درست بفهمیم و راه فردامان را تشخیص بدهیم و باز کنیم... ما به گذشته که نگاه می کنیم، با این چشم نگاه می کنیم. گذشته برای ما یک وسیله و آئینه ای است؛ مایه عبرتی است تا راه آینده مان را هموار کنیم.»

چرایی! وجود قصه های تاریخی در راز بی بدیل هستی نهفته است، در تکوین و تکرار.  شناخت تاریخ و تکوین و تکرار آن برای فهم بهترِ شرایط امروز و آینده ضروری است. زیرا امروز همان دیروزِ فردای ماست! جامعه ای که تاریخ را نمی داند تجربه ها را تجربه می کند و طعم شکست های پی در پی  را برای رسیدن به یک پیروزی ناچیز می چشد. جامعه ای که تاریخ را نمی داند در پنچه ی تجربه های کشنده اسیر خواهد شد، چنان که نتیجه ی این نا آگاهیِ تاریخی چیزی جز زوال آن جامعه را به دنبال نخواهد داشت. از سوی دیگر انسان و جامعه ی آگاه به تاریخ، می تواند با عبرت گرفتن از آن، تجربه های نویی را رقم بزند که آینده ای درخشان و روشن را برایش به ارمغان بیاورد. و باز به جمله‌ای از رهبر انقلاب استناد می‌کنم؛ «حافظه ی تاریخی یک ملّت نباید ضعیف بشود.» بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در هجدهم شهریور نود و چهار. این حافظه‌ی تاریخی در واقع منجر به هویت سازی برای انسان ایرانی می‌شود. هویتی که در دل خود صدهاهزار دلیل و مدرک دارد که باید به مهین عشق ورزید و دوستش داشت. در واقع وقتی از زاویه‌ی دشمن به این امر مهم تاریخی نگاه کنیم متوجه می‌شویم که چرا و چگونه دشمن با ساخت فیلم‌هایی همچون سیصد و تولید روزانه‌ی اخبار منفی از ایران، در تمام اعصار تاریخی به دنبال نابودی این هویت ملی انسان ایرانی است.

چگونگی! پرداختن به تاریخ، نیاز به داشتن فانوسی روشن برای درست دیدن تاریخ دارد. این فانوس روشن همان رجوع به بیان فطری تاریخ است. در چگونگی بیان تاریخ، فطرت بشر باید مبنا باشد. نمایش حرکت سختِ عبور از میان شر، به سمت خیر، نمایش فطرت تاریخ است. اگر این مسیر درست تصویر شود مخاطب هم بی تاب برای دیدن آن لحظه شماری خواهد کرد، اما اگر مسیر رسیدن به قله، نه از راه های دشوار و پیچ ها و گردن های مرگ آسا، بلکه از پله ای سهل، تصویر شود، مخاطب در ناخودآگاه و سپس در خودآگاه خود، از آن بیزار خواهد شد. برای مثال بشر هر چند خود، گاه زبان به دروغ می گشاید اما به شکل ذاتی و فطرتی از دروغ بیزار است و همین است که ضد قهرمان های دروغ گو را ابتدا دل فریب و جذاب می سازد اما آنجا که منافع مردم و باورهایشان مورد هجوم قرار می گیرد دیگر آن ضد قهرمانِ دل فریب را دوست ندارند و می خواهند که قهرمان شکست خورده ی قصه بر او چیره شود و ضد قهرمان فریب کار رسوا. همچنین بشر عشق را همواره در سینه ی خود فهمیده و تجربه های ریز و درشتی از آن را در طول حیات خود اندوخته است، اثر تاریخی مبطنی بر عشق یعنی اثری مبطنی بر فطرت. کیمیای عشق، همواره می تواند در هر دو جبهه ی خیر و شر خرج شود و کدام را به سوی دیگری بکشد. اما آنگاه که عشق زلال شود و قهرمانان عاشق پیشه از ضد قهرمانان هوس باز جدا گردند، دیگر کیمیای عشق جز برای خیر شمشیر نخواهد زد. داستان های تاریخی همواره بر بستری از گل های سرخِ عشق پهن می شوند تا تاریخ و قهرمانان اش در قلب مخاطب بنشینند. بشر از نمایش جنگ لذت می برد اما از فرو رفتن در جنگ پرهیز دارد و همین است که تاریخ و قصه هایش همواره میادین نبرد را بین خیر و شر صف آرایی می کنند تا ذات حق طلب بشر را بیدار کنند و ناخودآگاه بشر را به سمت خیر سوق دهند، تا با سَروری خیر، دیگر تیغی کشیده نشود و خونی ریخته نگردد.

پس از آنکه بیش از یک دهه است که به دنبال ساخت سریال یا فیلمی از تاریخ باستان ایران عزیز بوده‌ام و متاسفانه حامی مالی برای تحقق این هدف و به تصویر کشیدن فیلمنامه‌هایم نیافته‌ام، به نظرم آمد که باید برای آیندگان از این مهمِ تاریخی سخنی بنویسم به امید روزی که شاید طلسم ساخت آثاری هویت ساز و هویت بخش از تاریخِ این تمدن کهن، بشکند. سهیل سلیمی

 

سهیل سلیمی / فیلمساز و متخصص مطالعات استراتژیک / مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران.

https://soheilsalimi.blogsky.com

تحلیل بر فیلم سینمایی هفت SEVEN

بعد از گذشتِ بیش از ربع قرن از ساخت فیلم سینمایی "هفت"، هنوز بهترین تصویر از اجرای عدالت در عالمِ سینما، عدالتِ نقش بسته بر تصویرِ کِدر و گاه وهم آلود فیلمِ "هفتِ" دیوید فینچر است.

فیلم سینمایی "هفت"  تصویر رویایی از جهانی است که گاه در آن عدالت محقق می شود. رویایی که خیلی اوقات ما آدم‌ها در جایگاه‌های مختلف و افکار گوناگون آرزوی آن را از سَر می گذرانیم. عدالتی که خود از احقاق آن نا امید هستیم و به دنبال منجی برای اجرای آن می گردیم.

شاید مانند بسیاری از آثار هنری دیگر، که هنرمند قصد بیان مفهومی را دارد که اثرش فاقِد آن معناست یا حتی گاهی متضاد با آن است، سازندگان "هفت" هم به دنبال مفهوم دیگری بودند و فیلم چیز دیگری از آب در آمده است. شاید می خواستند فیلمی در تقبیحِ قوانین سخت گیرانه ی کلیسا در مواجه با گناهان کبیره بسازند، یا ضد قهرمانی مذهبی به نمایش بگذارند تا دین را افراطی و متحجر نمایش بدهد، اما خروجی فیلم برعکس شده، مخاطبان در سراسر جهان به فیلم واکنش مثبت نشان دادند و حس دلنشین عدالت را با "هفت" تجربه کردند. عدالتی که به ظاهر از آستین یک انسان مقید به انجام احکام الهی سر بیرون آورده است، اما در واقع او "جان دوال"، تنها، انسانی ست رنجیده و خسته از جهانِ فاسد و آلوده ی پیرامون خودش، رنجیده از شعارهای پوچ و تحقیرآمیز دموکراسی و آزادی بیان. انسانی رنجیده که آگاه شده است از صلیبی که با شعار لیبرالیسم وجود او را به بردگی گرفته است . 

هرچند به ظاهر برای اکثر مردم، تعیینِ هفت گناه کبیره و مجازات های سنگین و جهنمی برای آنها بسیار دلهره‌آور است، اما عذابی هم که مردم جهان از یکدیگر و گاه از طبقه ی فرا دست، می کشند بسیار دردناک و غم انگیز است. همه‌ی ما گاه از یک راننده تاکسیِ زیاده خواه، از یک سیاست مدار فاسد، از یک پزشک مغرور، یک کارفرمای شکم باره، یک روسپی بی حیا، یک دوست تنبلِ بدقولِ بی تفاوت، از خرید، وقتی پولی که با مشقت به دست آورده ایم به پای یک کالای بی کیفیت از دست می دهیم و حتی از وکیلی که قانون را به بالاترین پیشنهاد می فروشد، چنان زخم می خوریم و ناراحت می شویم که دوست داریم آن فرد را مجازات کنیم، مجازاتی سخت! اما همواره به جای مجازات، گوشه ای می نشینیم و عصبانیت مان را بر فرق سرِ خودمان می کوبیم و غصه می خوریم و گاه گریه آخرین پناهِ مان می شود. اما این بغض فروخورده در فیلم "هفت" به بلندترین شکل ممکن فریاد می شود.

اولین دیالوگِ مهم فیلم، اشاره به بی توجهی خودِ مخاطب دارد. روحیه ی وِلِش کن، یا به من چه! جان دوال می گوید؛ گاهی برای اینکه مردم به حَرفِت گوش کنن، کافی نیست که فقط بزنی روی شونه شون، باید با پُتک بکوبی توی سرشون. اما آنچه که این دیالوگ را فراتر از معنای آن، بازهم مهمتر می کند، خاستگاه آن است. فیلم در آمریکا ساخته شده، در هالیوود، جایی که اوجِ تمدنِ لیبرال دموکراسی محسوب می شود. لیبرالیسمی که اساس آن "لِسِفِر" است. مفهومی که وقتی معنای آن را بدانید حیرت‌انگیز بودنِ "هفت" و این دیالوگ را بیشتر درک می کنید. لِسفر، یعنی وِلِش کن! یعنی تمدنی که ماهیتش بی خیالی و رهاسازی بوده، کارش به جایی رسیده که نسخه درمان را در مجازات سخت می بیند. در توجه همه ی افراد جامعه به افعال یکدیگر.

فیلم اساسا بسیار بصری و هنرمندانه ساخته شده، اما دیالوگ ها چنان پُرمحتوا و کوبنده است که شاید بارها و بارها برای درک دقیق آنها "هفت" را باید به تماشا نشست. در جای دیگری جان دوال می گوید؛ ما سر هر کوچه و خیابون یه گناه کبیره می بینیم، اما بهش بی تفاوتیم، بی تفاوتیم چون برامون عادی شده.

در این دیالوگِ شاهکار و بی بدیل، دو نکته بسیار مهم و استراتژیک در حوزه جامعه سازی نهفته شده است. اول اینکه؛ هیچ کس زحمتِ تذکر و ارشادِ کس دیگری را به خودش نمی دهد. در یک مثال مع الفارغ، اگر ببینیم کسی در حال افتادن به چاهی هست که اتفاقا ما از همان چاه آب برای نوشیدن بالا می کشیم، تنها لَبی میگَزیم و لب برای هشدار باز نمی کنیم. یعنی از رویکردِ دینیِ امر به معروف و نهی از منکر روی گردان هستیم، حتی وقتی که آسیبِ این روی گردانی مستقیم به خود ما باز می گردد و دوم آنکه؛ گناه و متعاقب آن جرم و جنایت عادی سازی می شود. یعنی نه تنها با فسادهای مختلفِ درون جامعه مقابله و مواجهه صورت نمی دهیم، بلکه آن را بَدیهی و طبیعی و حتی گاه لازمه ی جامعه می دانیم.

فیلم سینمایی "هفت" شاهکاری ست که جامعه را منفعل و بی خاصیت نمی خواهد و از باورهای احمقانه ی دنیای مدرنِ و لیبرالیسم عبور می کند. "هفت" نوعی انسان آرمانیِ عدالت خواه دارد که در شکلی اغراق شده و نمادین، با توسل به احکام مجازات در دینِ مسیحیت، سعی در اصلاح جامعه و حتی خودش "جان دوال" دارد. در دیالوگی دیگر جان دوال می گوید؛ این فقط شروع ماجراست، این داستانی است که تمام نمی شود و سال ها بعد بسیاری درباره آن خواهند گفت و خواهند نوشت. 

همین نوشته گواهی ست بر آن مدعا. فیلم سینمایی "هفت" اگرچه محبوب ترین فیلم زندگی من است، اما به واقع اثری هنرمندانه است که حتی خالقان آن یعنی "اَندرو کیوین واکر" در مقام نویسنده و "دیوید فینچر" در مقام کارگردان، دیگر هرگز به ساخت چنین اثرِ شاهکاری دست نیازیدند. 

سهیل سلیمی 

سینماپرس: سهیل سلیمی در آستانه چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری به بررسی برنامه های فرهنگی نامزدهای انتخابات پرداخت.

کارگردان «فرشتگان قصاب» در گفتگو با «سینماپرس» مطرح کرد:

«فرهنگ» همواره یک حاشیه‌نشین در جلسات و برنامه‌ریزی‌ها است/ از میان کاندیداها «جلیلی» تنها فردی است که برنامه جدی در حوزه فرهنگ دارد

سهیل سلیمی








این فیلمساز در گفتگو با خبرنگار سینماپرس اظهار داشت: اساساً یک کاندیدا و فردی که قرار است حاکمیت دولت را در دست بگیرد یا برنامه ای دارد یا ندارد؛ مهم اینجا است که هر برنامه ای در هر حوزه ای باید زیربنایش فرهنگی اش باشد. در واقع همه برنامه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و حتی نظامی باید زیربنای فرهنگی داشته باشند اما این معضل عجیب و جدی در ادوار و دوره های مختلف وجود داشته که به مقوله فرهنگ توجه جدی نشده است. وی با بیان اینکه فرهنگ همواره یک حاشیه نشین در جلسات و برنامه ریزی ها است و به شکل تزئینی حضور دارد تصریح کرد: خیلی مهم است هر دولتی که در دوره جدید می خواهد کار را دست بگیرد در ابتدا تکلیف خود را با فضای فرهنگی کشور روشن کند. کسانی که تنها روی برنامه های سیاسی یا اقتصادی مانور می دهند باید بدانند که اگر می خواهند در حوزه اقتصاد هم گام محکمی بردارند باید حوزه و پیوست فرهنگ آن برنامه اقتصادی را ابتدا به ساکن باید دیده باشد. داشتن برنامه در حوزه فرهنگ آنقدر جدی است که اگر کاندیدایی بخواهد موفق عمل کند باید تمرکز جدی خود را روی این اصل اساسی استوار کند.

این سینماگر در بخش دیگری از این گفتگو متذکر شد: از نظر بنده از میان کاندیداها آقای «جلیلی» تنها فردی است که برنامه جدی در حوزه فرهنگ دارد و فرهنگ را عنصر کلیدی کشور می داند! ایشان باور دارند که فرهنگ پدیده مهمی در جهان امروز است و هیچ حاکمیتی نمی تواند میان خود با حوزه فرهنگ فاصله بیندازد.

سلیمی در پایان این گفتگو خاطرنشان کرد: حاکمیت مقتدر و منسجم باید به انسجام فرهنگی برسد و آن را تقویت کند. خروجی این موضوع مهم است. خروجی داشتن فرهنگ منسجم یک هویت منسجم ملی به ما می دهد و ما باید برای رسیدن به این هویت ملی شبانه روز تلاش کنیم. خروجی این فرهنگ می شود هویت اجتماعی و هویت ملی ما و فرهنگ هر آسیبی ببیند به هویت مردم آسیب می زند.

انتخابات

انتخاب اصلح، یعنی انتخاب کسی که نگاه تمدنی به جایگاه ریاست جمهوری داشته باشد، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت و حرکت در مسیر تحقق گام دوم انقلاب اسلامی را در افق تمام برنامه‌هایش لحاظ کند.

سهیل سلیمی 

رسـانه پیشرویــی در حـوزه ‌تمـدنسـازی خلق نکردیم

گفتوگو با سهیـل سلیـمی پیرامون نقش جریان سینمایی در تشکیل نظم جدید جهانی؛

سجادباقری؛ رهبر انقلاب اسلامی سال گذشته در پیامی که خطاب به انجمنهای اسـلامی اروپا صــادر نمودند، جنگ اوکراین را نشــانهای از تغییر نظم جهانی برشمردند و در ایــن میــان، نخبــگان را دارای وظایفی خطیر دانستند که در کوتاهمدت، میبایست جبههبندیها و صفآراییهای موجود را به درســتی بشناسند و در میان مدت آماده نقشآفرینی در تحوالت جهانی به ســود جبهه حق شوند. تأکید بر آمادگی برای دوران تحــول در نظم جهانــی و پــس از آن، در دیدار با دانشــجویان 1401/2/6 نیز انجام گرفت و در نهایت در دیدار با دانشآموزان مورخ 1401/8/11 ،ایشــان محورهای اساسی نظم آینده جهان را بیان نمودند. موضوع نظم نوین جهانی و ایجاد یک جهان یکپارچه از مفاهیم مهمی است که رهبر معظم انقالب بارها به آن تاکید داشتهاند و مطالبه کردهاند که برای این نظم باید طرحی ارائه داده شود. یکی از ابزارهایی که برای تفصیل بیشتر این مطالبه میتواند کارساز باشد ابزار رسانه، ساخت مستندات و تولیدات سینمایی در این زمینه و پرداختن به آن است. مستند جنایت نامرئی ساخته سهیل سلیمی یکی از آن تولیداتی است که به این امر پرداخته است. از این رو با توجه به موضوع مطرح شده در گفتوگو با سهیل سلیمی، فیلمساز و متخصص مطالعات اســتراتژیک به مســائل پیرامون نقــش جریان سینمایی در نظم جدید جهانی پرداختیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید: 

در سالهای اخیر مفهوم نظم جدید جهانی در فضای رســانهای و علوم سیاسی بر سر زبانها افتاده اســت. شــکلگیری چنین ادبیاتی در جهان، مستلزم حضور سینما و رسانه و جریان ســازیهای صورت گرفته است تا مردم جهان پذیرای آن باشــند. جنابعالــی به عنوان یک سینماگر در این عرصه آیا آثار خاص یا جریان ســینمایی خاصی را مشاهده کردهاید؟ در این خصوص چه مــواردی را میتوانید نام برده و توضیح دهید. اساســا نظم دادن به جهان و ایجاد یک جهان منظم آرزوی همگان بوده اســت که کســانی که قدرت و اســتیلا در جهان داشــتند این نظم را ایجاد می‌کنند و نظم جهانی پدیده ای اســت که از گذشــتهای دور امپراطوریهــا به دنبــال تحقــق آن بوده‌اند اما در هردوره چگونه این نظم ایجاد شــده اســت تفاوت های زیادی داشته و در هر عصر نسبت به عصر دیگر متفاوت بوده است. در نظم نوین اساســا واژه نوین آن مهم اســت و به دنبال این نظم همواره بوده اند اما نظم نوین اولین بار در 11 ســپتامبر 1990 توســط بوش پدر اعلام شد که محصول یک ســری از اتفاقات بود که در دوره قبل از خودش رخ داده اســت، و اگر به تاریخ مراجعه کنیم قبل از جنــگ جهانی اول نوعی نظم خاص بر پایه اســتعمار شــکل گرفته بود که استعمارگران با یکدیگر بر ســر مســتعمرات خود می‌جنگیدند و هر کس که پیروز میشــد قوانین را بــرای چپاول دنیا به شــیوه خودش وضع میکــرد و البته دیگران هم در این بین ســهمی میگرفتند. بعد از جنگ جهانی اول تغییراتی ایجاد میشود و البته جنگ جهانی دوم را رقــم میزند و نظم جاری تا 1990 که فروپاشــی دیــوار برلین رقم میخورد پا برجا باقی میماند و بعد از آن نظم جدید که موضوع بحث ما اســت بسیار پر طمطراق و بسیار پر ســر و صدا خودش را به جهان معرفــی میکند تا جایی که فوکویامــا مبحثی را با عنوان پایــان تاریخ آغاز میکند کــه تاریخ تا پایان 1990 یک رویکردی را داشته است و بعد از آن تمام میشــود و این لیبرال دموکراسی است که قرار است جهان را تا انتها مدیریت کند البته این نظر فوکویاما بسیار ساده اندیشــانه بود. بعد از 1990 در 11 سپتامبر سال 2001 آمریکایی ها با ترفندی اقدام به فروپاشــی برجهای دوقلو تجارت جهانی توسط هواپیماهای مسافربری در نیویورک میشــوند و برخورد هواپیما با این برج ها باعث میشــود و تــا طبقه‌ی زیرزمین این برجها فرو بریزد! که کمدی تلخی اســت! که متاسفانه خیلی ها باور کرده اند. این فضا و ایجاد نظم نوین توســط این رفتار ها به وسیله آمریکاییها ادامه پیدا کرد و حمله به کشــور ها به بهانه 11 سپتامبر در دستور کار قرار میگیرد. در ادامه ما همین روند را در آثار سینمایی میبینیم و در ایــن دو دهه کمتر آثاری میبینیم که توســط هالیوود ساخته شده و موضوع آن نظم نوین نباشد و برعکس آن صادق نیســت و همه فیلم ها به نوعی به این موضوع میپردازند و در فواصل 1990 تا 2001 فیلمی به نام 2012 ســاخته میشود که قرار است پایان دنیا را برای ما روایت کند و این فیلم حوالی 11 سپتامبر اکران میشود و این نشان میدهد که رسانه آمریکا برای نظم نوین جهانی برنامه دارد.

 از نگاه شما این آثار سینمایی به دنبال القای چه چیزی به مخاطب خود هستند و در نظر دارند چگونه نظم جدید جهانی را مطرح سازند؟ امــروز غرب از طریق کرونا به دنبال نفوذ به شــکل بیولوژیک در وجود انسانها است. همچنین این در حالی اســت که در هوش مصنوعی به این سمت میرویم که انســان ها هم در حال کنترل هستند و ماشــین ها بخش عمده ای از کار را انجام میدهند و کنترل انســان ها را به عهــده دارند و هر آنچه به انسان ها بگویند انجام میدهند. این موضوع بردگی را کامل میکنــد که البته از طریــق اقتصاد هوش مصنوعی صورت میگیــرد. اقتصاد هوش مصنوعی اقتصادی اســت که از طریق پــول دیجیتال در دنیا رقم میخورد، تمام قدرت یک انســان به این است که بتواند اگر جایی کار میکند یک پس انداز داشته باشــد که خود را سیر کند اگر شــما ارز دیجیتالی تولید کنید و به انســانی که مکانیزه شــده بدهید و کنترل اســتفاده از آن ارز به دست شما باشد دیگر شــما این انســان را به بردگی گرفته‌اید و انسانی را دارید که کامال تحت کنترل شــما اســت و حیات و ممات آن کاملا به دســت شماست و هر چه این فرد  کــه کار و تلاش کنــد و به خاطر آن دســتمزدی دریافت کند به هر حال کنترلش دســت شماســت. شنیده‌ها حاکی از آن است که امروزه برخی از کمپانی‌ها دستمزد کارگرها را به شکل رمز ارز می‌دهند و برای آن تاریخ تعیین میکنند که این پول تا ســه ماه اعتبار دارد و این یعنی انســانی، که،  بردگی مالی در حوزه رمز ارز دارد و باید این پول را هزینه کند و وقتی این پول تمام شــد و آن آدم هم توان کار کردن نداشت در واقع به کثیف ترین حالت ممکن آن انسان را خواهند کشت چون آن فرد دیگر پیر شــده است این همان چیزی است که نظم نوین جهانی به دنبال آن اســت و نظم نوین جهانی 100 درصد با نظــم نوین ایرانی در تضاد اســت چرا که از اساس با انســانیت مخالف است. 

یکی از تلخ‌ترین آثار ســینمایی در این حوزه فیلم " این تایم " ســاخت ســال 2011 اســت و فیلم مهمی است که داستان زندگی آدمهایی را معرفی میکند که ســاعتهایی بر روی دستشــان دارند و زمانی که این ساعتها رو به پایان اســت باید آنرا شارژ کنند و دقیقا مشابه مدل چین است که به صورت بصری این را نشان میدهد و آدمها عمر و حیات و زندگیشان به عددی بستگی دارد که به صورت دیجیتال بر روی دستشــان هک میشــود. لذا فقط کســانی در نظم نوین غربی حق زندگــی دارند که دارایی بالایی داشــته و میتوانند کار کنند (هر کاری، در شیوه تفکر غربی برای پول در آوردن، خلاف یا غیر اخلاقی معنا ندارد) و به محض اینکه این دارایی تمام بشــود میمیرنــد و امــروز کرونا همیــن کار را برای غرب میکنــد و طبق آمار کشــته‌ها در غرب، بیشــترین کشــته‌ها کسانی هســتند که کارائی ندارند و برای جامعه مضر هستند و بنده در مستند جنایت نامرئی نشان دادم که بومیان آمریکا که درصد کمی را دارند کشته‌هایی دو برابر سفید پوستان آمریکایی دارند و این یک کشــتار، بیولوژیکی و یک طرح پاک‌سازی نژادی است و یک کشتار وحشیانه به حساب می‌آید که در حال رخداد اســت و بسیاری از مردم دنیا در این باره نا آگاه هستند. 

"نظم نوین جدید شروع شده اســت و باید جای خود را در آن تعریف کنیم"

جنایت نامریی بــه عنــوان جدیدترین اثر سینمایی (رسانه‌ای) شــما به مفهوم نظم جدید جهانی اشاراتی داشته اســت. خواهشمندیم در این خصــوص توضیحاتی را بفرماییــد. آیا برنامه خاصی به پرداختن به ایــن موضوع در قالب کارهای آتی نیز دارید؟ مســتند جنایت نامرئی در مجموع نظم نوین جهانی را از زوایــای مختلف بررســی میکند و در نهایت با هشــدار رهبر انقلاب که فرمودند؛ "نظم نوین جدید شروع شده اســت و باید جای خود را در آن تعریف کنیم" به پایان میرســد. این آغازی بر نظم نوین مد نظر ماســت که بفهمیم در کجــای آن قرار داریم، و باید ساختار های جهانی نظم مورد نظر ما آماده شده و در حــوزه های مختلف ارائه شــود و طراحی های جدیــدی برای نظم نوین اســلامی جهت معرفی به مخاطبین باید صورت پذیرد. آغاز کرونا در چین یک اتفاق مشکوک بود زیرا بنده با مطالعات استراتژیک سر و کار داشته و بسیاری از اسناد را مطالعه کرده‌ام و به دلیل کار فیلمســازی و مستندسازی با بسیاری از وقایع جنگی دنیا که به نوعی با وسایل بیولوژیک پیوند دارد آشــنایی داشــته‌ام و قبل از خبر انتشار ویروس در کشور خودمان بنده به تحقیقاتی پرداخته بودم و در نهایت طرح کلی مســتند جنایات نامرئی در اسفند 1398 نوشته شد. جنایت نامرئی محصول و نتیجه یک اتفاق بیولوژیک در جهان بود و بنده با هر قدمی که در دل این موضوعات برمیداشتم بیشتر به موضوعی به نام "نظم نوین جهانی" پی می‌بردم و اسناد و گزارشهایی یافت میشد که همه در پی ایجاد یک نظم نوین جهانی در کنار همدیگر بود و هر کدام در این زمینه یک نقشی را ایفا میکردند. متاســفانه خیلــی از عزیزانی که در ایــن حوزه کار میکنند پدیده نظم نوین جهانی را هر کدام در یک شــاخه خاص مورد نظر قرار میدهند و کمتر دیده میشــود که به همه ابعاد آن پرداخته شــود. وقتی میگوییم نظم نوین جهانی یعنی در تمام بخشهای سیاســی، اقتصادی، فرهنگــی و اجتماعی این نظم وجــود دارد و اگر تمــام جوانب را بــا هم ملاحظه نکنیم ممکن است با ســندی مواجه شویم و مقابل آن بایســتیم به طور مثال همین ســند 2030 زیر مجموعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... دارد و همه اینها در جهان در حال اجراســت و گمان میکنیم اگر جلوی بخش آموزشی آن بیاستیم این سند را نا کارآمد کرده‌ایم در صورتی که اینگونه نیست. نظــم نوین جهانی که غربیها امــروزه به دنبال آن هســتند حاصل ناتوانی آنها در رسیدن به یک نظم مقتدرانه و ســریع اســت و آنها گمان میکردند که ظرف 20 ســال بتوانند نظــم نوین خودشــان را با ایجاد جنگهای پرتکرار در جهان حاکم کنند و وقتی که با مقاومت کشــورهای مستقل خصوصا ایران و رهبر معظم انقالب مواجه شدند این نقشه ها نقش بر آب شــد و امروزه با وجود اینکه ما احســاس میکنیم آنها خیلی قدرتمند شــده اند امــا واقعیت اینگونه نیســت و اروپا و آمریکا از لحــاظ اقتصادی در حال فروپاشی هستند و از نظر قدرت نظامی دست برتری در منطقــه ندارند پس تنها کار این اســت که ابزار نوین جهانی را به شــکل پیوســته و یکجا در قالب مجموعه‌ای منســجم علیه کشورهایی که علیه آنها هســتند پیاده کنند و می‌بینیــم که علیه جمهوری اســامی چه هجمه‌ها و فتنه‌هایی را طراحی کردند و سعی داشــتند با ایجاد آشــوب در ایران و ایجاد جنــگ های نا منظم فتنه گســتردهای را رقم بزنند و پس از آن ایران را به ســمت تجزیه بکشانند البته ایــن را میدانند که با ایــران واحد هرگز نمیتوانند بجنگند زیرا این موضوع را در ســوریه تجربه کرده اند و طبیعتا تنها راه نجات آنها تجزیه ایران اســت و تمام انرژی و توان خود را برای تجزیه ایران گذاشته اند تا بتوانند نظم نوینی را که میخواهند اجرا کنند و ایران را حذف کنند. شــما مشاهده میکنید که به همین صورت روسیه را با یک جنگ فرسایشی اسیر کردهاند تا نتواند عــرض اندامی در مقابل رفتارهای دیگر آنها داشــته باشد و در حوزه های دیگر عقب نشینی کند. استراتژی غرب به حالت یک دریوزگی و یک وضع خفت بار افتاده است و قصد دارد با نظم نوین جهانی از فروپاشی خود جلوگیری کند و سابقا این موضوع در تاریخ به چشم میخورد به طور مثال برای فروپاشــی عثمانی از همین شــیوه ها استفاده کرده‌اند و بحثهای اقتصادی علیه آنها به کار بردند. اما این نظم نوین به دنبال بردگی انســان اســت به عنــوان مثال تا زمانی آمریکا پیشــرفت میکرد که در آن تفکــر برده داری وجود داشــت اینها بعد از حــذف قوانین برده داری هیچ پیشــرفتی نکردند و این ضــرب المثل در آمریکا وجــود دارد که بعد از حــذف قانون برده داری هیچ ســاختمان بلندی در آمریکا ساخته نشــد و این ضرب المثل جدی است و دقیقا همین طور اســت که بعد از اینکه دستشان از اســتعمار خاورمیانه کوتاه شد ضربه سنگینی به اقتصاد آمریکا وارد شد و آنها همگی به این آگاهند و میخواهند این را اصالح کنند اما این بار این اصالح فرق عمدهای با گذشته دارد که ما در مستند جنایت نامرئی دقیقا به این موضوع پرداختهایم. با توجه به اینکه در کشــورما از سالیان پیش مفهوم تمدن نوین اســامی تئوریزه شده و رهبر انقالب در بیانیه گام دوم آن را برجسته کرده و به عنوان یک ماموریت مطرح کرده‌اند،

 در ســالهای اخیر عرصه سینما و هنر چگونه در زمینه سازی برای پیادهسازی آن کار کرده است؟ آیا روند این آثار مناسب بوده و جوابگو اســت یا باید برنامهریزی خاصی برای تولید چنین آثاری داشت؟ آن چیزی که تمدن نوین اسلامی به دنبال آن است این است که انسان را به تعالی برساند و این توحشی که انسان را در جهان گرفته از بین برود و این با آزاد کردن انسان از بند نفسانیت محقق میشود و دومین مطلب این اســت که اسلام اساسا انسان را برای امر به معروف و نهی از منکر آزاد میخواهد و اگر رویکرد انسان به ســمت منکر باشد مسیر را غلط رفته‌ایم و این روند به صورت فرد به فرد رخ میدهد و در روند تعالی یک جامعه متعالــی پیش میآید و در نهایت به تمدن نوین خواهیم رســید و این تعالی باید برای ایران اســلامی رخ دهد و صادر شود و مردم جهان تشنه یک چنین وضعیتی هستند. قدرتهایی که دارای سلطه هستند وقتی میخواهند نظمی را ایجاد کنند به ابزارهای متفاوتی نیاز دارند طبیعتا در حال حاضر مهمترین ابزار برای رســیدن به یک نظم جهانی و نوین ابزار رســانه است. تا شما نتوانید که افکار مــردم را با خود همراه کنید هرگز نمیتوانید آنها را تحت سیطره خودتان بیاورید زیرا ابتــدا باید آن افراد موضوع را در ذهن بپذیرند و این هژمونــی را قبول کــرده و در عمل به آن تن دهند. آمریکاییها با توجه به شناخت بسیار عمیق و دقیقی که از قدرت رسانه دارند بیش از صد سال است که از این قدرت برای نفوذ در بین ملتها استفاده میکنند و حتی اگــر تاریخ را نگاه کنیم به نقش روزنامه‌ها و مطبوعات پی خواهیم برد که توســط حکومتها و غرب اداره میشدند. البته امروزه همه ابزارها در کنار فضای مجازی اســت و این نکتهای است که مدیران فرهنگی ما از آن غفلت کردهاند. فضای مجازی مثل فشــنگهای یک اســلحه است و تــا آن اســلحه اصلی وجود نداشــته باشــد آن فشــنگها کارآیی ندارد. اگر شــما هژمونی غرب را در ســلطه علمی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی نبینید آن وقت زمانی که وارد فضای مجازی میشــوید با یک اپلیکیشــن مواجه میشــوید که میخواهید با آن مبارزه کنید و این اشــتباهی اســت که سالها در کشــور ما وجــود دارد و هر مســئول به موضوع و مشــکالت فضای مجازی اینگونــه میپردازد که بــه دنبال این فشــنگها اســت و میخواهد آن را ناکارآمد کند در صورتی که اسلحه وجود دارد و آنها میتوانند فشنگ خود را عوض کنند و لزومی ندارد که حتما در فضای مجازی حضور داشــته باشــند و شما می‌بینید که ماهوارهها همین کار را میکنند. ســلطه‌ای که غرب دارد و به دنبال نظم نوین است یک ســلطه همه جانبه اســت که رســانه‌ها بخش عمــده و جدی آن را تشــکیل میدهند در ادامه ما اگــر هژمونی غــرب را در علم نبینیــم هر چه قدر کار رســانه‌ای انجام بدهیم اثری نخواهد داشت زیرا امروزه دانشــگاه‌های ما آلوده است و تا وقتی که این آلودگی در علوم دانشــگاهی در تمام رشته ها زدوده نشود آن هژمونی ادامه پیدا خواهد کرد درست است که شــاید با کار رسانه‌ای شــدن آن کمتر شود اما اینکــه بتوانیم با این شــیوه هــا آن را از بین ببریم اینگونه نیســت و ما به یک شــیوه همه جانبه نیاز داریم تــا از طریق آن بتوانیم در مقابل این قدرت و تهاجــم از خود محافظت کرده و از این پیچ تاریخی عبور کنیم. شــاید ترســناکترین نکته برای بنده به عنوان یک مســتند ساز در این زمینه نداشــتن سینما و رسانه اگاه اســت و ترسناک تر از همه نداشتن یک جریان فرهنگی هنری آگاه در کشور ماست و مهمتر از همه با وجود تاکیدات رهبرانقـلاب کارهای مفید علمی جهت تحقق تمدن نوین ایرانی اســامی به صورت کامل صورت نگرفته است متاسفانه شاهد آن هستیم که آثار رســانه‌ای ما هیچ کدام به این موضوع اشاره نکرده‌اند و هیچ نشــانه‌ای در آنها نیســت و حتی حس میشــود که تعمدی جهت نادیده گرفتن این ابر پروژه وجود دارد و این بســیار ترسناک است زیرا ما مهمتریــن ابزار انتقال قدرت فکری خودمان را از دست دادهایم و من معتقد هستم که در گذشته هم نداشتیم و در طول این 40 سال رسانه پیشرویی در حوزه تمدن سازی خلق نکرده‌ایم و با اتفاقاتی که رخ میدهد همواره سال ها فاصله نوری داریم. به طور مثــال در همین موضوع پدیده داعش وقتی که به آثار تولید شــده نگاهی میاندازیم مشــاهده میکنیم که به این موضوع به بدترین شــکل ممکن پرداخته شده است و ضعف بزرگی در تهیه این آثار ســینمایی به چشــم میخورد به طور مثال سریال پایتخت به ماهیت مدافعان حرم لطمه زد و آدمهایی را نشان داد که از سر ناچاری یا ناآگاهی به آن سمت رفته‌اند و این جزو یکی از مشکالت بزرگ هنرمندان و فیلمسازان در تهیه آثار تمدنی در کشور است. امید اســت که روزی برسد که ما رســانه‌های آگاه داشته باشــیم و طبیعتا این رسانه های آگاه توسط انسانهای آگاه ساخته میشود و ما تا تحقق آن باید به آگاهی جامعه کمک کنیم تا تمدن نوین اسالمی محقق گردد.

دانلود و تماشای مجموعه مستند "جاری چون رود"

مجموعه مستند "جاری چون رود" در صفحه اینما ی سهیل سلیمی آپلود شده و میتوانید این مجموعه را به طور کامل و با کیفیت عالی دراین سکو تماشا کنید.

نویسنده و کارگردان: سهیل سلیمی

تهیه کننده: سید مازیار هاشمی

تماشا با کیفیت عالی:

قسمت1: https://enama.ir/videos/4388444

قسمت2: https://enama.ir/videos/4388510

قسمت3: https://enama.ir/videos/4388555

قسمت4: https://enama.ir/videos/4388693


بی محابا و "افسارگسیخته"

عبور از چراغ قرمز انسانیت، بی محابا و "افسارگسیخته"

عبور از چراغ قرمز انسانیت، بی محابا و "افسارگسیخته" 

هوالحکیم. سال‌ها پیش مقاله‌ای نوشتم پیرامون تمسخر تعارفات بین ما ایرانی‌ها، و آنجا این نکته را به تجربه نوشته بودم که با از بین رفتن تعارفات احترام‌ها هم از بین خواهد رفت و با از بین رفتن احترام‌ها عذرخواهی و ببخشش خواستن از یکدیگر هم آرام آرام ناپدید خواهد شد و در نهایت همه اینها منجر به تنش و خشونت‌های شدید اما بر سر مسائل جزئی خواهد شد.

 چند روز پیش که فیلم " افسارگسیختهUNHiNGED  "را دیدم، خیلی شگفت زده شدم، انگار کلمات آن مقالهٔ قدیمی روی صفحه نمایش جان گرفته بودند و جلوی چشمانم رژه می‌رفتند البته از نظرِ زیرمتن و محتوای نابودیِ اخلاق در جامعه به واسطه‌ی نبودن ادب و زبانِ عذرخواهی.

دیالوگی در فیلم چند بار شنیده می‌شود که دقیقاً جمله‌ی مد نظر من یعنی "چرا عذرخواهی کردن اینقدر برایمان سخت شده است" در آن مقاله بود که کاراکتر ضد قهرمان فیلم افسارگسیخته که راسل کرو نقش آن را ایفا می کند به زنی که با بوق زدن باعث عصبانیت او شده، در چند جای فیلم قریب به این مضمون می‌گوید: چیه سخته برای چیزی های به ظاهر بی ارزش عذرخواهی کنی؟ یا در دیالوگی دیگر می‌گوید: وقتی داری عذرخواهی می‌کنی یه گورباباش هم تو صدات هست. یا؛ بهت یاد میدم چطور عذر خواهی کنی.

اساسا حرف فیلمِ افسارگسیخته این است که باید به دنبال تنبیه آدم های بی ادبی باشیم که هر روز در اشکال مختلف در سطح شهر می بینیمشان و معلوم نیست کی و سر چه موضوع بی ارزشی با آنها دست به یقه شویم. پس تو ای مخاطب آدم باش و آرام. این موضوع حتی در جمله تبلیغاتی فیلم هم مشهود است؛ اون میتونه برای هرکسی اتفاق بیوفته! 

اما آنچه فیلم از آن غافل است همان سیر بی ادب شدن جامعه است. همین تعارفاتی که با تمسخر سیستماتیک از فرهنگ زندگی ما حذف شد، هزاران سال بشر ایرانی برای پدید آوردنش تلاش کرده بود، رد پای این ادعا را از مکتوبات باستانی تا اشعار و داستان‌های معاصر و از روایات‌ها و احادیث تا متن صریح قرآن حکیم می‌شود پیدا کرد، اما مهمترین کلید واژه‌ای که در رسای این بی‌ادبی اجتماعی می شود نام برد، حیا زدایی است. زیرا خروجی تمام آن تعارفات و احترام ها ولو نمایشی! ایجاد نوعی حریم و حرمت فردی بود که با تمسخر مداوم در میان عوام و رسانه‌ها در کمتر از دو سه دهه همه از میان ما رخت بر بسته و دیگر آن احترام‌ها و تعارفات جایی میان ما ندارند و به بهانه صریح صحبت کردن بی ادب صحبت کردن را عادی انگار می کنیم.

فیلم افسارگسیخته سعی دارد با کثیف و کریه نشان دادن چهره کسی که قصد اصلاح اجتماعی دارد او را جامعه ستیز نشان دهد تا از ارزش‌های لیبرالیستی دفاع کند اما در نهایت این روند به ضد خودش تبدیل می شود و قتل و خشونت راه حل مبارزه با بی ادبی تصویر می شود که این همان پارادوکس لیبرال دموکراسی است که بارها برایش نوشته‌ام. در پلانی پارادوکسیکال زنی که به جهت بوق زدن باعث اتفقات تلخی شده در پایان فیلم خیلی دقیق پشت چراغ قرمز می ایستد و حتی برای خوردرویی که با قانون شکنی جلوی او می‌ایستد دیگر بوقی برای اعتراض نمی‌زند. البته از شخصیت پسربچه که نماد معصومیت درحال از دست رفتن هم هست غافل نشویم، کودک در فیلم اساسا نماد معصومیت و آینده است و پسرِ آن زن که در صندلی عقب ماشین مادرش نشسته است، در حال تجربه‌ی یک خانواده‌ی در حال فروپاشی و یک جامعه‌ی فروپاشیده است و معصومانه فقط ناظر این این آشوب و آشفتگی سیستماتیک است. به هر حال خوب است برای یک‌بار هم که شده افسارگسیخته را ببینید. سهیل سلیمی

تریلر فیلم "افسار گسیخته"  


آیا جنگ جهانی دوم را انگلیس شروع کرد؟ قسمت چهارم : از کرواسی تا اکراین

آیا جنگ جهانی دوم را انگلیس شروع کرد؟    

قسمت چهارم : از کرواسی تا اکراین

نویسنده: سهیل سلیمی

جنگ اُکراین نمونه‌ی کاملا مدرن این استراتژی سیاه است که تمدن آنگلوساکسون‌ها برای چندمین بار به آن دامن زده است. با فرسایشی شدن جنگ اکراین اولین آسیب‌ها متوجه اتحادیه اروپا شده و شاید بتوان گفت ضربه‌ای که اتحادیه اروپا از جنگ روسیه و اکراین خورده، این دو کشور خود متحمل نشده‌اند یا در حالت خوشبینانه هم سطح بوده.

شروع جنگ اُکراین خیلی قبل‌تر کلید خورد، شروع جنگ اکراین در واقع زمانی کلید خورد که انگلستان اتحادیه اروپا را بدون آنکه هرگز به صورت واقعی عضو آن باشد ترک کرد. در واقع اتحادیه اروپا طراحی انگلیسی‌ها بود تا اقتصاد اروپا را به طور کامل تحت سیطره‌ی خود درآورند و گواه این مطلب یکسان‌سازی واحد پول یورو برای تمام کشورهای اروپایی و نابودی پول ملی آن کشورها بود، آن هم در حالی که خود انگلستان هرگز پوند انگلیس را حذف یا تضعیف نکرد و زمانی که باج‌گیری‌های اقتصادیش از اتحادیه اروپا به دلیل ضعف اقتصادی در کشورهای اروپایی تمام شد، آن را ترک کرد!

امروز اروپای مستاصل از نبود انرژی ارزان روسیه، دست گدایی به سمت آمریکایی‌ها گرفته است که فرمان‌بُردار بی چون و چرای انگلستان است، و در واقع واشنگتن از لندن کنترل می‌شود. که گواه این مطلب هم ارائه و ذخیره کلیه اطلاعات جمع‌آوری شده توسط سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا در جی‌سی‌اِچ‌کیو انگلستان است. حال آنکه روند معکوس آن وجود ندارد. با دانستن این موضوع که این میزان از اطلاعات تریلیون‌ها پوند ارزش دارد، پس در واقع سیستم سیاسی و اطلاعاتی آمریکا برای انگلستان کار می‌کند که رایگان آن را تحویل انگلیس می‌دهد و طبعا و متعاقب آن اقتصاد و سیستم نظامی‌ آمریکا هم در خدمت انگلستان است. هر چند دلایل بیشماری برای این ادعا وجود دارد اما در این نوشته به همین یک مورد اکتفا می‌کنم تا به موضوع مهم و اصلی این مقاله برسم.

Life in 48+1 Views (1999)

Life in 48+1 Views

Sohail Salimi's first film, which was made at his own expense and all the filming, lighting, stage design, production and writing was done by him, was called "Life in 48+1 Views" (1999).

Behind-the-scenes photos of the short film "Life in 48+1 View"

عکسهای پشت صحنه فیلم کوتاه " زندگی در ۴۸+۱ نما"

"زندگی در 48+1 نما"
 نویسنده وکارگردان و تهیه کننده: سهیل سلیمی 
Life in 48+1 Views (1999)
Writer, Director and Producer: Sohail Salimi

مجموعه تصاویر عکس پشت صحنه

A  new collection of behind-the-scenes photos

تشریح تحولات جهان پس از کرونا به روایت «جنایت نامرئی»

سینماپرس: مجموعه مستند «توازن جمعیت و سلاح بیولوژیک» (که عنوان آن به جنایت نامرئی تغییر یافته است) به روایت شیوع بیماری‌های بی حد و مرز مانند ویروس کرونا در سطح جهان می پردازد.


مجموعه مستند «جنایت نامرئی» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی «سهیل سلیمی» در قالب چهار قسمت ۵۵‌دقیقه‌ای ساخته می‌شود.

این مجموعه که تولید موسسه‌ فرهنگی هنری اندیشه‌ شهید آوینی است، تاریخچه‌ای از بیماری‌های فراگیر در سراسر جهان؛ از عهد باستان تا به امروز را روایت می‌کند و از این زاویه دریچه‌ای برای بررسی عمیق شیوع ویروس کرونا را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. در این میان و با استناد به حقیقت تاریخ، نقش انکارناپذیر سردمداران سلطه‌گر برای همه‌گیری انواع بیماری‌های بی‌حد ومرز روشن می‌شود.

(جنایت نامرئی) «توازن جمعیت و سلاح بیولوژیک» با نگاهی پژوهشی به دنبال نمایش جهان پس از کرونا است. جهانی که گستره‌ نفوذ این ویروس مرموز، موجب ایجاد شکل متفاوتی از زیست جامعه‌ بشری شده است تا جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و تحلیل‌گران انسان‌شناسی، جهان را به پیش و پس از کرونا تقسیم نمایند. اما در پس همه‌ تحلیل‌ها، دریچه‌ای تازه از طریق بررسی تاریخ شیوع بیماری‌های همه‌گیر نمایان می‌شود، وقتی بیماری راهی برای ریشه‌کن سازی جمعیت جهان و سیطره بر مردمان کشورها به حساب می‌آید. از این رو، روایت تاریخی این مستند فراتر از شرح ناگواری‌های جهان تازه‌ی کرونایی است.

مستند «توازن جمعیت و سلاح بیولوژیک» براساس اسناد تحقیقاتی به این نتیجه می‌رسد که دلیل لشگرکشی‌ها را باید از طریق مناظر دیگری جست، وقتی که بسیاری از جنگ‌افروزی‌ها با اهداف غیرنظامی انجام می‌شود و با بررسی ماهیت پلید استکبار جهانی، درمی‌یابیم که مداخله در توازن جمعیتی کشورها از طریق بیماری‌ها، قدمتی چند هزارساله دارد.

مستند «توازن جمعیت و سلاح بیولوژیک» به تصرف جهان به واسطه‌ی «کرونا» می‌پردازد، جایی که مرور تاریخ و ردیابی شیوع بیماری‌های کُشنده نشان می‌دهد که چگونه استعمارگران از این طریق به دنبال توازن جمعیت برای کسب منافع مورد نظر خود هستند. این مستند متفاوت، تولید موسسه‌ فرهنگی هنری اندیشه‌ شهید آوینی است که برای پخش از صداوسیما آماده می‌شود.

آه کشم تا معراج

آه‌کشم تا معراج

|  کارگردان: سهیل سلیمی   |    تهیه‌کننده: احمد اکبرنژاد    |   شاعر: صابرخراسانی  |

برای تماشای ویدیو لطفا روی تصویر زیر کلیک کنید: