عبور از چراغ قرمز انسانیت، بی محابا و "افسارگسیخته"
هوالحکیم. سالها پیش مقالهای نوشتم پیرامون تمسخر تعارفات بین ما ایرانیها، و آنجا این نکته را به تجربه نوشته بودم که با از بین رفتن تعارفات احترامها هم از بین خواهد رفت و با از بین رفتن احترامها عذرخواهی و ببخشش خواستن از یکدیگر هم آرام آرام ناپدید خواهد شد و در نهایت همه اینها منجر به تنش و خشونتهای شدید اما بر سر مسائل جزئی خواهد شد.
چند روز پیش که فیلم " افسارگسیختهUNHiNGED "را دیدم، خیلی شگفت زده شدم، انگار کلمات آن مقالهٔ قدیمی روی صفحه نمایش جان گرفته بودند و جلوی چشمانم رژه میرفتند البته از نظرِ زیرمتن و محتوای نابودیِ اخلاق در جامعه به واسطهی نبودن ادب و زبانِ عذرخواهی.
دیالوگی در فیلم چند بار شنیده میشود که دقیقاً جملهی مد نظر من یعنی "چرا عذرخواهی کردن اینقدر برایمان سخت شده است" در آن مقاله بود که کاراکتر ضد قهرمان فیلم افسارگسیخته که راسل کرو نقش آن را ایفا می کند به زنی که با بوق زدن باعث عصبانیت او شده، در چند جای فیلم قریب به این مضمون میگوید: چیه سخته برای چیزی های به ظاهر بی ارزش عذرخواهی کنی؟ یا در دیالوگی دیگر میگوید: وقتی داری عذرخواهی میکنی یه گورباباش هم تو صدات هست. یا؛ بهت یاد میدم چطور عذر خواهی کنی.
اساسا حرف فیلمِ افسارگسیخته این است که باید به دنبال تنبیه آدم های بی ادبی باشیم که هر روز در اشکال مختلف در سطح شهر می بینیمشان و معلوم نیست کی و سر چه موضوع بی ارزشی با آنها دست به یقه شویم. پس تو ای مخاطب آدم باش و آرام. این موضوع حتی در جمله تبلیغاتی فیلم هم مشهود است؛ اون میتونه برای هرکسی اتفاق بیوفته!
اما آنچه فیلم از آن غافل است همان سیر بی ادب شدن جامعه است. همین تعارفاتی که با تمسخر سیستماتیک از فرهنگ زندگی ما حذف شد، هزاران سال بشر ایرانی برای پدید آوردنش تلاش کرده بود، رد پای این ادعا را از مکتوبات باستانی تا اشعار و داستانهای معاصر و از روایاتها و احادیث تا متن صریح قرآن حکیم میشود پیدا کرد، اما مهمترین کلید واژهای که در رسای این بیادبی اجتماعی می شود نام برد، حیا زدایی است. زیرا خروجی تمام آن تعارفات و احترام ها ولو نمایشی! ایجاد نوعی حریم و حرمت فردی بود که با تمسخر مداوم در میان عوام و رسانهها در کمتر از دو سه دهه همه از میان ما رخت بر بسته و دیگر آن احترامها و تعارفات جایی میان ما ندارند و به بهانه صریح صحبت کردن بی ادب صحبت کردن را عادی انگار می کنیم.
فیلم افسارگسیخته سعی دارد با کثیف و کریه نشان دادن چهره کسی که قصد اصلاح اجتماعی دارد او را جامعه ستیز نشان دهد تا از ارزشهای لیبرالیستی دفاع کند اما در نهایت این روند به ضد خودش تبدیل می شود و قتل و خشونت راه حل مبارزه با بی ادبی تصویر می شود که این همان پارادوکس لیبرال دموکراسی است که بارها برایش نوشتهام. در پلانی پارادوکسیکال زنی که به جهت بوق زدن باعث اتفقات تلخی شده در پایان فیلم خیلی دقیق پشت چراغ قرمز می ایستد و حتی برای خوردرویی که با قانون شکنی جلوی او میایستد دیگر بوقی برای اعتراض نمیزند. البته از شخصیت پسربچه که نماد معصومیت درحال از دست رفتن هم هست غافل نشویم، کودک در فیلم اساسا نماد معصومیت و آینده است و پسرِ آن زن که در صندلی عقب ماشین مادرش نشسته است، در حال تجربهی یک خانوادهی در حال فروپاشی و یک جامعهی فروپاشیده است و معصومانه فقط ناظر این این آشوب و آشفتگی سیستماتیک است. به هر حال خوب است برای یکبار هم که شده افسارگسیخته را ببینید. سهیل سلیمی
تریلر فیلم "افسار گسیخته"
!Be happy! We want to kill you!
Netflix's "Five Bloods", directed by Spike Lee, is the story of several American soldiers who fought in the Vietnam War and now plan to return and pick up the golden cargo they buried there during the war. One of the advantages of watching bad movies is understanding the value of good movies. "Five Blood relatives" is a custom film made to justify the tragedies of the US occupation of Vietnam. A film full of slogans and propaganda that tries to make blacks important and then blame all the crimes of Vietnam on the black minority who fought in the Vietnam War. "Five Blood relatives" has a black representative for all crimes committed in Vietnam. But I think the most important thing is the brutal rape of Vietnamese women, girls and children by American soldiers, represented by a seemingly good black man. And even a daughter is left of him in Vietnam who is very happy to see his father as if he has been waiting for him all his life. The film's highly credible attitude towards the people and government of Vietnam, and even a few Vietnamese who are trying to counter the gold rush are being killed by these seemingly remorseful veterans. Eventually, the stolen gold is sold, and part of the money happens to go to the Vietnamese. Especially those Vietnamese who were kind to the Americans and actually accepted their hegemony. Perhaps with a humorous look, the purpose of the film is: Be happy! We want to kill you! However, because the Germans were the initiators of World War II (of course, according to the victorious group, I personally do not know Germany, the initiator of World War II, which I will address in due course), never to the insulting films made against them. They do not react. But the oppression of the Vietnamese people is accepted in the public mind of the world, and Vietnamese intellectuals and artists must react to such films. Soheil Salimi
خوشحال باشید! می خواهیم شما را بُکشیم!
فیلم سینمایی "پنج هم خون" محصول نتفلیکس و به کارگردانی اسپایک لی، قصه چند نظامی آمریکایی است که در جنگ ویتنام حضور داشتند و حالا قصد دارند برگردند و محموله ی طلایی را که در زمان جنگ در آنجا دفن کرده اند بردارند. یکی از مزیت های دیدن فیلمهای بد، فهمیدن ارزش فیلمهای خوب است. "پنج همخون" یک فیلم سفارشی است که برای تبرئه فجایع اشغال ویتنام توسط آمریکا ساخته شده. فیلمی سراسر، شعار و تبلیغ که سعی می کند، سیاه پوستان را مهم جلوه بدهد و بعد همه جنایت های جنگی ویتنام را به گردن اقلیت سیاه پوستی که در جنگ ویتنام حضور داشتند بیاندازد. "پنج همخون" برای تمام جنایت های انجام شده در ویتنام یک نماینده سیاه دارد. اما بنظر من مهمترینش، تجاوز بی حد و مرز سربازان آمریکایی به زنان و دختران و کودکان ویتنامی است که یک سیاه پوستِ به ظاهر وجیه، آنها را نمایندگی میکند. و حتی یک دختر از او در ویتنام به جا مانده که خیلی از دیدار پدرش خوشحال می شود گویی تمام عمر چشم انتظار او بوده است. فیلم به شدت موضع طلبکارانه ای نسبت به مردم و دولت ویتنام دارد و حتی چند ویتنامی که قصد مقابله با خروج طلاها را دارند هم، توسط همین کهنه سربازهای بظاهر پشیمان کشته می شوند. در نهایت طلاهای سرقت شده، فروخته می شود و بخشی از پول آن اتفاقا نصیب ویتنامی ها می شود. خصوصا آن دسته از ویتنامی هایی که با آمریکایی ها جور بوده و در واقع هژمونی آنها را پذیرفته اند. شاید با نگاهی طنز، مقصود فیلم این است که: خوشحال باشید! می خواهیم شما را بُکشیم!!! هرچند آلمان ها به دلیل اینکه آغازگر جنگ جهانی دوم بوده اند (البته گفته گروه پیروز، به شخصه آغازگر جنگ جهانی دوم را، آلمان نمی دانم، که در مجالی به آن خواهم پرداخت)، هرگز به فیلم های توهین آمیزی که علیه شان ساخته میشود واکنش نشان نمیدهند. اما مظلومیت مردم ویتنام در اذهان عمومی جهان پذیرفته شده است و باید در مقابل اینجنین فیلمهایی روشنفکران و هنرمندان ویتنامی واکنش نشان بدهند. سهیل سلیمی
ما غذای طبقه اشراف و ثروتمندان هستیم
Null extraction
"Extraction", which is known for its presence in Golshifteh Farahani, is in Iran. It's basically a catastrophic movie story. Which was saved by directing its action scenes. Special shots and video scores are accepted.
But the script is so bad and superficial that even ten-year-olds predict the story from the beginning. The exaggerated role in the first role of "Chris Hemsworth", which is similar to the macho of the eighties, is close to at least one cliché, but Golshifteh Farahani's acting is wrong, far from the character of the film. In general, the film at the end gives the impression that; Too bad for the time and energy I put into watching it. SOHEIL SALIMI
استخراج پوچ
"Once Upon a Time in Hollywood" Vs "Joker"
It may be said without a prelude that filming "Once Upon a Time in Hollywood" is an ideological confrontation with the "Joker". Joker revolts against media dominated by politics and wealth. But Tarantino's film says that the poor should turn to the middle class and the middle class to hang from the rich. In fact, "Tarantino" wants the audience to accept the dominance of the media. But the important thing is that Joker is an unmatched masterpiece and a timeless film in the history of world cinema. And Once Upon a Time in Hollywood is a very low value film.
"روزی روزگاری در هالیوود" علیه "جوکر"
شاید بدون مقدمه بتوان گفت؛ فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تقابلی است ایدئولوژیک علیه جوکر. جوکر علیه رسانه های تحت تسلط سیاست و ثروت قیام می کند. اما فیلم تارانتینو، می گوید مردم فقیر باید دست به دامان طبقه متوسط بشوند و طبقه متوسط هم باید از ثروتمندان آویزان باشند. در واقع تارانتینو می خواهد مخاطب تسلط رسانه ها را بپذیرد. اما نکته مهم این است که جوکر یه شاهکار بی بدیل است و فیلمی جاودانه در تاریخ سینمای جهان وOnce Upon a Time in Hollywood فیلمی ضعیف است.