ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
| تحلیل کوتاه انیمیشن "هیولای دریا" ساخته کریس ویلیامز | محصول نتفلیکس |
قصهی به ظاهر تکراری "هیولای دریا" داستانِ مبارزهی مردمی از تمدن غرب است که سالها از هیولاهای دریایی آسیب دیدهاند و هزاران دلاور و جنگجو در این راه از دست دادهاند و ناگهان از طریق شجاعت دخترک دورگهای میفهمند که هیولاها اصلا هم بد نیستند بلکه پادشاهان جهت منافع خودشان آنها را بد جلو دادهاند تا از این طریق ضمن کنترل جامعه، ثروتشان را هم افزایش دهند و به بهانه مبارزه با هیولاها سرزمینهایشان را گسترش دهند. از ترکیب جمعیتی و نژادهای استفاده شده در فیلم مشخص است که منظور از این سرزمین تمدن غرب و پادشاهی این تمدن بر جهان است. اما هیولاها که دو تای آنها در فیلم به وضوح به آنها اشاره میشود در واقع تمدنهای خفتهای هستند که سالیان سال توسط تمدن غرب به زور قدرت سرکوب شدهاند. هیولای سبز و هیولای قرمز. از آنجا که تمدن غرب به دنبال نابود کردن ارزشهای الهی است، هیولای سبز که در فیلم نماد تمدن اسلامی است را میکشد اما هیولای قرمز که نماد سوسیالیسم و خصوصا چین است، را از طریق دخترکِ دورگه کنترل می کند، و دخترک سوار بر گُردهی هیولا، پادشاه را رسوا میکند و مردم را از صدها سال جنگ برای دوام آن امپراطوری نحس آگاه میسازد. چرا؟
تا جنگ تمام شود؟
چرا چند سال است که در آثار متعدد رسانهای، تمدن غرب به چنین خودزنی دست زده است؟
یکی از روشهای پاک کردن حافظه تاریخی ملتها این است که با اظهار دوستی و گاه ندامت از کردههای پیشین آنها را از اقدام متقابل یا انتقام منصرف کنند و اصطلاحا گذشته را در گذشته جا بگذارند!
تمدن غرب رو به افول و نابودی است، و بسیار از آن روزی که تبدیل به یک سری دولت شهر فروپاشیده شده هراس دارد. پس از طریق ساخت آثاری اینچنین سعی دارد تا سرمایه اجتماعی و سبک زندگی اش را حتی بعد از پایان هژمونی سیاهش حفظ کند. مهمترین حسی که بعد از تماشای این انیمیشن و آثاری از این دست مانند "پاندای کنگفوکار" یا "چگونه اژدهای خود را تربیت میکنید" در ناخودآگاه مخاطب شکل میگیرد این است که؛ {ما "تمدن غرب" در حال نابودی هستیم و دیگر سر جنگ با شما را نداریم، لطفا! بعد از نابودی قدرت و هژمونی ما، به ما حمله نکنید! و ما را نکشید! و ما را نخورید!، هرچه بوده تقصیر فرمانروایان بوده، ما فریب خورده ایم و پشیمان. قلب مهربان شما را پشت چهرهی هیولاییتان! ندیده بودیم، شرمنده!}. بی تردید این گونه آثار در قلب مخاطب ناآگاه و روشنفکرهای کوته نظر بسیار تاثیرگذار است و نوعی خلع صلاح فکری و اعتماد حماقتبار به تمدن غرب ایجاد میکند. این مدل استراتژیهای کنترل افکار عمومی از طریق اظهار ضعف، در طول تاریخ و در موارد متعدد، در آستانهی شکستهای بزرگ بسیار توسط غربی رخ داده است. نباید اجازه داد که حافظه تاریخی مردم و خصوصا انسان ایرانی از جنایتهایی که حاکمان تمدن غرب با حمایت مردمی علیه مردم ما انجام دادند از خاطر برود. حفاظت از حافظهی تاریخیِ ملت و تمدن ایران اسلامی نباید لحظه ای به دست فراموشی سپرده شود. سهیل سلیمی