سگ آندُلسی با گردنآویزِ وهابیت
آیا آن که اولین سنگ را انداخت توی چاه، خودش پشیمان از کردهی خویش به زاری خواهد نشست؟!
خیلی وقت است که کلید خورده عملیات ترور، از همان زمانی که افسار فرهنگ و هنر کشور را دست لندن نشینها و شبکهها سعودی و انگلیسی و آمریکایی و رهروان راستینشان در ایران دادیم. از همان زمان که دیگر مهم نبود که در دانشگاهها علم را با چه طعمی به خورد بچههای ما میدهند که بعد از دانشگاه دین و ایمانشان کم رنگ و کم رنگتر میشود. این گلولهها سالهاست که توی خشاب شبکههای اجتماعی پُر میشوند و کسی کاری به کارشان ندارد، اسلحههای تمام اتوماتیک سلبریتیهای سیاسی و فرهنگی و ورزشی و... خیلی وقت است که کودکان یک ساله را نشانه رفتهاند، فیلمش امروز که درآمد خیلی شوکه کننده نبود برای من، که سالهاست ارواح سرگردان کشتههای گلولهباران رسانههای تمدن غرب را در صف نانوایی و تاکسی و اتوبوس شمارش میکنم. شاید اولین کشته همانی بود که بیست و چند سال پیش جلوی دانشگاه تهران از یکی از همان ارواح سرگردان که مدام وسوسهوار میگفت؛ فیلم، نوار، پاسور، چیزی میخرید که خودش هم میدانست کارِ خلافِ عقلیست اما عقلش همراهش نبود و داشت خونریزی شدیدی میکرد از شدت گلولهی وسوسهای که خورده بود. امروز اما آن روح سرگردانِ پاسور فروش، زمزمه نمیکند، فریاد میزند و پاسور میفروشد، آن هم درست جلوی لباس فروشی که تیشرتی با پرچم آمریکا به ویترین زده و همسایهاش شلوارِ پارهی دخترانه میفروشد با مانتوی جلو و عقب باز، با زیربغل توری! و باز کسی کاری به کارش ندارد، که امروز توی حرم یک کودک یک ساله تیر میخورد. حتی اگر همهی کودکان یکساله ایران از دست این گلولههای سربیِ داعشیهای سلطنتطلبِ! تجزیهطلبِ چپِ لیبرال مسلک! جان سالم بدر ببرند، بازهم امانشان نیست از ارواح سرگردانی که در مهد کودک و دبستان تا دانشگاه برنامه دارند برای تیربارانشان و سند پشتِ سند رو میکنند برای آن، که مچ یکیشان را که میگیری میشود؛ سندِ2030. فارغ از صفِ نانوایی و تاکسی و اتوبوس، دکتر هم که میروی که به خیالت تحصیل کرده است! زخم میزند به تن ایران که آنفالوو نمیشود این کرونا و آنفلانزا از این مملکت که داروی انگلیسی و آلمانی و آمریکایی نمیتواند وارد کند. عملیات ترور، همان روزی کلید خورد که فیلم ایرانی جایزهی تمدن غرب میگرفت برای کوبیدن هویت این سرزمین! و کسی کاری به کارش نداشت. عملیات ترور روزی کلید خورد که آقازاده و چاکرزاده برای دانشگاههای تمدن غرب سر و دست میشکستند و کسی کاری به کارشان نداشت! چه فهرست بلندی میشود نوشت از عملیاتهای ترور که کسی کاری به کارشان نداشت تا امروز کودک یک ساله تیر بخورد، آنهم در حرم اَمنِ شاهچراغ.
خونی که حرم حضرت شاهچراغ را رنگین کرد، از چاقویی میچکد که تمدنغرب هرآن با رسانههایش بر قلب این ملت فرو میبرد و چون یک قاتلِ سریالیِ کینهجو و سایکوهیستریک لحظهای از آن دست نمیکشد. چرا دست بکشد؟! هنوز طعم زیتون سیاهِ آندُلسی زیر دندانِ کرمخوردهشان حسابی مزه دارد و بوی فتح را لابلای بوی الکل و ماریجوآنا به مشامشان میرساند، البته اگر بوی شلوارهای همیشه نیازمند به اُدکلنشان بگذارد!!! اصلا کل این غائله را همان ایدهی زیتونِ آندُلسی به راه انداخت!!! زن! زندگی! آزادی! شعار و حسرتِ همانهایی بود که آندُلس را به مسلخ بُردند تا مغزهای جلو و عقب باز شان، چند انگشت پایینتر از شِکمشان کار کند. و برای این حسرت احمقانهشان خونِ هزاران انسان ریخته شد. اما حتی آنها هم قبل از رسیدن به شعار و حسرت حماقتبارشان تیربارانِ شده بودند با تهاجم فرهنگی روم و شیاطین! آیا آن که اولین سنگ را انداخت توی چاه، خودش پشیمان از کردهی خویش به زاری خواهد نشست؟!
تلختر از مانتوهای جلو و عقب باز، مغزهای جلو و عقب بازی هستند که سگهای آندلسی تمدن غرب، روز و شب در رفت و آمد در آنها به سر میبرند و به بهای خون هزارن کودک یکسالهی دیگر گوش به بوقهای رسانهای وهابیهایی میدهند که از دهان متعفنشان هنوز بوی جسدهایی که تیر از داعش خورده به مشام میرسد.
تسلیت کافی نیست، اما لازم است، شاید مرهمی باشد بر داغ وطن!
وطنم تسلیت!
با آرزوی صبر جلیل برای تمام بازماندگان
رحمت خدا بر آنان که برای خدا و در حرم خدا جان به جان آفرین تقدیم کردند.
سهیل سلیمی
5 آبان 1401
خُرده مقالهای پیرامون تاکتیک "تیربارن کامنتی" در شبکههای اجتماعی، خصوصا اینستاگرام
نویسنده: سهیل سلیمی فیلمساز و متخصص مطالعات استراتژیک و مشاور رسانهای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران
تاکتیک "تیربارن کامنتی" در شبکههای اجتماعی
شاید این متن خیلی جنبهی عمومی نداشته باشد و مخاطب اصلی آن افراد سرشناس، سلبریتیها و اینفلوئنسرها باشند. اما دانستن این تاکتیک برای عموم افرادی که در فضای مجازی فعال هستند بسیار مهم و راه گشاست. برای بسیاری از افراد پیش آمده که وقتی موضع خاصی میگیرند با کامنتهای متفاوتی از طرف هوادارانشان مواجه شوند. گاهی کامنتهای خوب و محبتآمیز و گاه بد و ناامید کننده، البته به فرمایش حضرت مولا علی ع در هر دو حالت فرد نباید خودش را ببازد و از تحسین دیگران مغرور یا از تحقیر آنها احساس یاس کند. اما برای کشور ما که اساساً زیر حملات گسترده و بی وقفهی دشمنان ایران قرار دارد، این کامنتها مانند رگبار گلولهی تیربار ام61 وُلکان عمل میکند، و متاسفانه در این پنج شش سال اخیر شاهد بودهایم که بسیاری از سلبریتیهای ما از این گلوله باران جان سالم بهدر نبرده، و مسیر حق را گم کردند. به طور کلی این "تیربارن کامنتی" با سه نوع محتوای روانشناختی تهیه و علیه اهداف استفاده میشود.
مرحلهی اول؛ کامنتهای توهینآمیز. این کامنتها با هدف عصبانی کردن و بهم ریختن تعادل روانی فرد نوشته میشوند. در این مرحله اکثر کامنتها فحش و ناسزاهای رکیک و ناموسی است و کلمات و صفتهایی بسیار بیشرمانه، تا هر چقدر هم که فرد سعهیصَدر داشته باشد و به روی خودش نیاورد، باز از درون دچار آشفتگی روحی و پریشانی در تصمیمگیری شود.
مرحلهی دوم؛ کامنتهای شرمندهساز. در این مرحله کامنتها شکل مهربانانه و دلسوزانه بخود میگیرند و با جملاتی مانندِ؛ (از شما بعید بود چنین مطلبی را عنوان کنید!) یا (در شان شما نبود) و یا (از شما توقع نداشتیم) فرد را در شرایطی قرار میدهند که از کرده، یا گفتهی خود احساس شرمساری کند و کامنتهای فوق را نوعی لطف نسبت به خود قلمداد نماید. در این مرحله که به مرحلهی شرمندهسازی شهرت دارد، فرد که با کامنتهای توهینآمیز حس حقارت و عصبانیت را همزمان تجربه میکرده، از خودش خجالت میکشد که چرا موضعی گرفته یا مطلبی گفته که با نظر عام جامعه در تضادی این چنین قرار داشته، حال آنکه تمام این گلوله بارانِ کامنتی که گاه تا صدها هزار کامنت میرسد (با توجه به میزان شُهرت فرد) توسط چند ده نفر اتفاق میافتد و اساساً این کامنتها و نگارندههایش وزنی در جامعه ندارند یا در بهترین حالت وزن بسیار اندکی دارند. در این دو مرحله، فرد از نظر روانشناختی به مرحلهی پذیرش میرسد، زیرا از کردهی خود پشیمان است و به دنبال مَفری برای رهایی میگردد اما از آنجا که این حملات با هدف ناتوانسازی و تنبیه فرد صورت میگیرد هرگز دارای گذارههایی برای گفتگو و پرسش و پاسخ نیستند و هدف یا خواستهی خود را با رویکردی کاملا دیکتاتور مابانه به هدف خود تزریق میکنند. فرد که پریشان و مستاصل شده ناگهان با کامنتهای دیگری مواجه میشود.
مرحلهی سوم؛ کامنتهای تهدید آمیز. در این مرحله کامنتها به وضوح خشن هستند از تهدید به اسیدپاشی و چاقو زدن تا حمله به خانواده و خانه، و یا آتش زدن خودرو یا حتی تجاوز و تعدی و قتل. حالا که فردِ مورد هدف در استیصال کامل به سر میبرد، تهدید او، هویتش را زیر فشار قرار میدهد و فرد خود را در لبهی پرتگاهی میبیند که به زودی از آن فروخواهد افتاد، پس تصمیمات آنی برای حفظ آبرو یا جان خود میگیرد و عقب نشینی را بهترین راهحل تصّور میکند، غافل از اینکه همین عقبنشینی فوری و بدون تامل و تفکر، دقیقا هدف اصلی و نهایی این "تیربارانکامنتی" است. در موارد بسیاری هدفِ مورد نظر دیگر جرات ارائه نظر در رابطه با موضوعات مهم کشور و خصوصا حمایت از آرمانها یا اهداف سرزمینیاش را از دست داده و سعی میکند با تغییراتی در سبک زندگیاش در شبکههای اجتماعی خود را شبیه جماعتی کند که زیر گلوله بارانِ چنین کامنتهایی قرار نمیگیرند، و احتمالا با خودش میگوید؛ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!.
این سه مرحله یعنی توهین و تحقیر، شرمندهسازی، و ترساندن، در بلند مدت از فردِ موردِ هدف یک عاملِ بیجیره و مواجب میسازد که حالا بیهیچ حملهای، خودش پیش پیش برای تیم حریف، گل به خودی بزند و حتی از باورها و اعتقاداتش به طور کامل دست بکشد.
سهیل سلیمی